گفتگوی اختصاصی هفته نامه پرشین با فریبرز کیانی برنامه گزار لندن و نوازنده تنبک

فریبرز کیانی، بنیان گذار موسسه نوا، سالهای زیادی است که در انگلستان با هدف شناساندن موسیقی و موسیقیدانان ایرانی، به برگذاری کنسرت های متعدد مشغول بوده است. در سال گذشته نیز برنامه های موفقی را مثل بزرگداشت سیما بینا و کنسرت علیزاده در شب افتتاحیه فستیوال جاز لندن، از او شاهد بوده ایم. آخرین کنسرت فصل اخیر برنامه های او نیز، نگرشی به ظهور و روند استفاده از پیانو در موسیقی ایرانی بود که یکی دو هفته قبل کریسمس به روی سن رفت. به عنوان رسانه جامعه ایرانیان خارج از کشور، بدون شک، شناسایی و تجلیل از کسانی که، حقیقتاً فراتر از توان قابل تصورشان، به نوعی در جهت خدمت به جامعه همت می گمارند، یکی از اهداف هفته نامه پرشین است. در این خصوص مصاحبه ای داشتیم با آقای کیانی که در ادامه می آید.

شهنـــــــازها بودند که لطفی ها ظهـور کردند

گفتگوی اختصاصی هفته نامه پرشین با فریبرز کیانی برنامه گزار لندن و نوازنده تنبک

فریبرز کیانی، بنیان گذار موسسه نوا، سالهای زیادی است که در انگلستان با هدف شناساندن موسیقی و موسیقیدانان ایرانی، به برگذاری کنسرت های متعدد مشغول بوده است. در سال گذشته نیز برنامه های موفقی را مثل بزرگداشت سیما بینا و کنسرت علیزاده در شب افتتاحیه فستیوال جاز لندن، از او شاهد بوده ایم. آخرین کنسرت فصل اخیر برنامه های او نیز، نگرشی به ظهور و روند استفاده از پیانو در موسیقی ایرانی بود که یکی دو هفته قبل کریسمس به روی سن رفت. به عنوان رسانه جامعه ایرانیان خارج از کشور، بدون شک، شناسایی و تجلیل از کسانی که، حقیقتاً فراتر از توان قابل تصورشان، به نوعی در جهت خدمت به جامعه همت می گمارند، یکی از اهداف هفته نامه پرشین است. در این خصوص مصاحبه ای داشتیم با آقای کیانی که در ادامه می آید.

 کار اخیری که اجرا شد را چطور می بینید؟

آخرین برنامه یک فصل بود با هدف معرفی پیانو در موسیقی ایران. چنانکه در تاریخچه ای که به قلم آقای هرمز فرهت منتشر کرده بودیم نیز آمده بود، نوازنده های اولیه این پیانو در ایران نوازندگان سنتور بودند و نوازندگی این سایز به شیوه های سنتی آغاز شد و در طی زمان، در موسیقی ایرانی تکنیک پیشرفته ای روی پیانو به دست نیامده.

 چرا برنامه در دو قسمت خیلی متفاوت اجرا شد؟

هدفی که نمی دانم حاصل شد یا نه، این بود که دو چهره از موسیقی ایران نشان دهیم. یک منظور از قسمت اول این کنسرت، نشان دادن حضور موسیقیدان زن – که شمارشان از نوازنده های زن نیز کمتر است – در موسیقی ایران بود. قسمت اول  شاید بدون اشعار فارسی سخت معلوم می شد که کار ایرانی است. می خواستیم نشان دهیم که کار اروپایی نیز در موسیقی ما ساخته می شود. ولی هدف از بخش دوم، نشان دادن کارهای ایرانی روی پیانو بود. اجرا، بدون تنظیم قبلی صورت گرفت و ضعف آن به نظر من، بخاطر این بود که کارهای جدیدی، تا جایی که می دانم برای این ساز، در موسیقی ایرانی ساخته نشده است.

 تفاوت کار نوا با سایر برنامه گذاران چیست؟

ویژگی کنسرتهای نوا در دوقسمتی بودن آن است؛ یک قسمت معرفی، (Opening) و یک قسمت کار شناخته شده (Act). از روزی که نوا تأسیس شد، مشخصاً هدف معرفی فرهنگ موسیقی ایران در جامعه انگلستان، نه فقط برای ایرانیان بلکه حتی برای جامعه میزبان بوده. فرهنگ ایرانی غنی است و متأسفانه، تحت تأثیر مسایل سیاسی و اقتصادی، چندان در اروپا شناخته نشده. تلاش زیادی هم برای گسترش آن کرده ایم و حتی دست همکاری هم به سمت کسانی که می توانسته اند کمک خوبی باشند دراز کرده ایم ولی متأسفانه، ضعف های فرهنگی مان اجازه نمی دهد که به هم نزدیکتر شویم.

 از جمله کارهایی که در سال گذشته انجام داده اید چه بوده؟

نوا از همان بیست و چند سال پیش که تأسیس شد چندان هدف تجاری نداشت. همیشه هدفش معرفی ناب ترین موسیقی ایران بوده است. سال گذشته، موسیقی کردی و لری در برنامه نوروزی را داشتیم و بهترین موسیقیدان های این دو قوم را، آقایان شاه عندلیبی و فرج علی پور، در انگلستان به روی سن آوردیم. خیلی هم موفق بود و در نشریات انگلستان نیز بازتاب پیدا کرد. در بخشی از آن کنسرت هم گروه ماهبانو اجرا داشت که تمام نوازندگانش بانوان بودند. یک سری برنامه هایی داریم با عنوان «ریشه های کهن برگهای نو». در این سری برنامه ها موسیقی نسل به نسل پیش آمده را با در کنار هم قرار دادن دو نسل، مثل علی اکبر مرادی با پسرشان، یا حاج قربان سلیمانی و پسرشان، برگزار کرده ایم. برنامه آتی آن نیز آقای علیزاده است با صبا علیزاده. از برنامه های دیگر مان، «طنین سکوت» است که هدفش ایجاد فرصت برای خانمهاست تا بتوانند بدون محدودیت رایج در ایران به موسیقی بپردازند. در میان بانوان، هنرمندان موفقی در موسیقی ایران رشد کرده اند و می کنند که فرصت اجرا ندارند. مثل خانم نسیم شهریور، ناهید کسایی و عندلیبی. همچنین بزرگداشتی داشتیم از خانم سیما بینا؛ اولین کسی که در ایران شروع به آموزش موسیقی به خانمها کرد. از گفتن اینها هم احساس غرور می کنم و هم تأسف. خیلی خوشحالم که مثلا نقد بزرگداشت خانم بینا، در مجله Sunrise منتشر شد و بسیاری از غیر فارسی زبانان آن را خواندند. اما تأسف می خورم که چرا این برنامه ها در ابعاد کوچک انجام می شود. جالب اینکه پشت بروشور آن برنامه نوشته بودیم، سیما بینا برای موسیقی ما مثل Peggy Seeger است اما آن کجا و این کجا؛ با اینکه تلاش و زحمت سیما بینا شاید خیلی بیشتر از Seeger بوده است. خود Seeger یک هفته بعد در باربیکن کنسرت داشت. من رفتم آن بروشور را به او دادم. وقتی Seeger آن را خواند، گریست و گفت کاش می توانستم اجرای او را ببینم.

 فکر می کنید ضعف و قدرت موسیقی ما در چیست؟

بزرگترین ضعف، نبودن فضای مناسب برای پرورش و نبودن پرورش سالم آهنگساز و موسیقیدان است! متأسفانه اینجا هم، دست ما از حل این مشکل کوتاه است چون موسیقی ما در این کشور پایگاهی ندارد.

 شما معیارتان برای انتخاب موسیقیدان چیست؟ 

سخت ترین کار همین است. مثلاً ما امسال توانستیم در شب افتتاحیه فستیوال جاز لندن، برای آقای علیزاده کنسرت بگذاریم. دلیلش این است که علیزاده در موسیقی ما، یک لویی آرمسترانگ است ولی بدون حمایتهای یک دولت از او. اگر سکویی مثل افتتاحیه یکی از بزرگترین فستیوال های دنیا برایش ایجاد شود، لایق اوست. اما کسی که به این جایگاه نرسیده باشد، آوردنش کار سختی است؛ سختی کار همین جاست. کسانی مثل علیزاده یا کلهر باید باشند که یک موسسه تک نفری مثل نوا، بتواند برود میان بزرگان دنیا و برای شب افتتاحیه فیستوال جاز لندن، سالن اجاره کند! در حالی که از آن طرف می بینیم هنرمندی مثل مسعود شعاری واقعاً دلسرد شده است!

 آیا برنامه گذاران خارج از کشور نمی تواند فضایی و تریبونی برای استعدادها و هنرمندان گمنام تر ایجاد کنند؟

تریبون سازی می تواند از راه های متفاوت صورت بگیرد. کار برنامه گذاری کار پرهزینه ای است و معمولاً با هدف سودآوری انجام می شود. گاهی کارهایی برای حمایت از هنرمندان انجام می شود ولی ادامه نمی یابد چون درآمد ساز نیست. ما فقط می توانیم موسیقی را معرفی کنیم.

 به عنوان یک برنامه گذار آینده موسیقی ایران را چطور می بینید؟

نگرانی من از این است که هنرمندان مان دارند تمام می شوند. من آقای مشکاتیان را اینجا دیدم، شهناز و لطفی را دیدم. و خب شهنازها بودند که لطفی ها ظهور کردند؛ یا پایورها بودند که مشکاتیان ها به دنیای هنر پا گذاشتند؛ ولی بعد از اینها دیگر کسی را نداریم که جایگزینی برای آنها باشند. با این حال به آینده خوشبینم؛ چون به خلاف همه مشکلات و کمبودها، گرایش به هنر و موسیقی افزایش پیدا کرده؛ استعدادها و قابلیتهای زیادی دیده می شود. باید به آینده امیدوار بود.

 و اما حرف آخر جناب کیانی؟ 

دوران دانشجویی مان در شهری در شمال انگلیس، یک مغازه کباب ترکی باز شد. کمی بعد از او یک نفر دیگر هم آن طرف خیابان کبابی زد. بعد ما رفتیم پیش کبابی قدیمی و گفتیم، ما پیش تو هم می آییم، نگران نباش. اما او گفت اتفاقاً می خواستم بگویم پیش او هم بروید و از او هم خرید کنید؛ گفتیم او که رقیب توست، گفت نه، همکارم است! هر چه تعدادمان بیشتر شود به نفع ماست؛ آنوقت هر کی کباب بخواهد می آید در این محل. و دیگر آنکه می گفتند وقتی نوار های چاوشی روانه باز شد، به آقای لطفی که گفتند نوارهایش بی اجازه او منتشر شده، گفته بود «فقط خدا کند کیفیتش خراب نشده باشد!» این دو درس بزرگ برای من بود. واقعاً مهم نیست اگر برنامه گذار زیاد شود؛ اینها رقیب نیستند، همکارند. فقط خدا کند که کیفیت برنامه ها خراب نشود! 

احسان صادقیان- روزنامه نگار آزاد

 

 

درباره persianweekly

persianweekly