چرا فوتبال هنر بدی است؟ – زمین دروغ را ترك كنید

به مدت سه ماه نمایش «شیر قرمز» در مرکز تئاتر سلطنتی انگلستان، جایی که زیباترین درام‌های ساخت بشر از «هملت» تا «در انتظار گودو» با بهترین اجراها به نمایش درآمده است، یک فاجعه تمام عیار رقم زد. خبر خوب برای آن‌هایی که با مینی ژانر درام فوتبالی آشنا هستند این بود که هیچ فوتبالی در آن اجراها به نمایش درنیامد. فوتبال برای هنر یک ستاره شوم است، تاریخ برای ما از حرکات شجاعانه و بزرگ، حماقت‌های ظاهرا مقاومت ناپذیر از تلاش برای خلق یک قطعه منسجم از هنرهای دراماتیک بر اساس فوتبال حکایت می‌کند، حکایت‌هایی همه ناموفق. به ظاهر حفظ فوتبال به صورت عریان و خالی از تصنع ‌،یک اصل  بسیار اساسی است.نمایش شیر قرمز همه چیز را در سطح حداقل قرار می‌دهد، در این نمایش دو ساعته و در سه پرده، تنها چیزی که از فوتبال می‌بینید یک اتاق رختکن، لباس‌های فوتبال و توپ است و درام در رابطه با یک مربی و باریکن اتفاق می‌افتد  اما باز نتیجه مطلوب نیست. فرض کنید هارولد پینتر (نمایشنامه نویس و برنده نوبل ادبیات در سال 2005) در یک میز کنار هری ردنپ (سرمربی انگلیسی که به سنت گرایی و عدم استفاده از علوم نوین در فوتبال معروف است) بنشیند، پینتر از برش‌ مینیمالیستی تئاتر، مبادلات تغزلی ناب و تلاش‌های ابزورد از کشف واقعیت از طریق هنر می‌گوید: «اینو از من داشته باش عمو هری! رمز زندگی نفس کشیدنه، این یه واقعیته، هوا رو بده تو، بده بیرون، از فرصت استفاده کن. » (نمایشنامه جشن تولد اثر هارولد پینتر) و در آن سو  ر‌دنپ چای انگلیسی‌اش را هورت می‌کشد و با تا  لهجه شرق لندنی بگوید: «ببین من دو ساله هیچی ننوشتم، هیچی نمی‌خونم، من حتی لیست لعنتی تیمم رو هم خودم پر نمی‌کنم، زیادی خوب انگلیسی حرف می‌زنی!» (کنفرانس خبری پس از یکی از  بازی های تیم تاتنهام در سال 2012).

در واقع مشکلی در خود نمایش وجود نداشت، نوشته بسیار هوشمندانه، دیالوگ‌ها مدرن، بازیگران فوق‌العاده و کارگردانی بی‌نقص بود. در جایی از نمایش سرمربی به بازیکن می‌گوید: «اینجا کشتی دزدان دریایی است.» این جمله به شدت به‌جا و درست است، در واقع یک لحظه غفلت در فوتبال باعث می‌شود شما جای خود را از دست بدهید، دیگران جای شما را می‌گیرند حتی حاضرند خردتان کنند اما در این جمله واقعیت عریانی وجود دارد که از حد ورزش بالا می‌زند که دیگر با فوتبال سازگار نیست. مشکل به سادگی خود فوتبال است، با وجود تنش‌های دائمی دراماتیک در فوتبال و فهرست بی‌پایانی از قهرمانان و خائنان که فوتبال را به موضوعی ناب برای هنر تبدیل می‌کند اما هرگونه اجرای هنری از فوتبال که آن را از شکل طبیعی‌اش در زمین مسابقه خارج کند تبدیل به تلاش نافرجامی می‌شود. فوتبال در بستری از وهم جاری است و اقدام برای بازسازی این وهم حتی در بهترین حالت، چنان به آن لطمه می‌زند که تبدیل به امر مصنوعی می‌شود. احتمالا غلط است که بگوییم تا به حال هیچ نمایش، فیلم   یا کتاب خوبی درباره فوتبال نداشته‌ایم اما تاریخ گواهی می‌دهد که شاید این جمله زیاد هم غلط نباشد.

عموما بسیاری از نمایش‌ها و درام‌های فوتبالی در شیاری از روزمرگی گرفتار می‌شوند، کمدی معقول، بزن و بکوب و مدرن «مربی انگلیس» ، تا آثار جدی و افتضاحی مانند «وقتی شنبه بیاید» و«مثل بکهام کات بکش» و حتی اثر تحسین‌شده و نبوغ آمیزی مانند «ترس دروازه‌بان از ضربه‌پنالتی» یک چیزی نسبت به فوتبال کم دارند. شاید شاهکار فوتبالی در عرصه فیلمسازی «ویکتوری» باشد که صحنه‌های فوتبالی آن درنیامده است و بیشتر تلاشی است برای نشان دادن آزادی و ارزش‌های انسانی. بهترین کتاب فوتبالی شاید رمان زیبای «بدشانس‌ها» اثر بی اس جانسون باشد که شخصیت اصلی آن می‌خواهد یک خبرنگار فوتبالی شود. این کتاب نیز بیشتر از اینکه درباره فوتبال باشد درباره زندگی است. در سریال‌های تلویزیونی نیز وضعیت مشابه‌ای حاکم است «خطای حرفه‌ای» درباره جاسوسی و رسوایی اخلاقی در جام جهانی 1982 ساخته شد اما بیشتر از اینکه به عنوان یک اثر ورزشی قانع کننده باشد تلاشی است از روی اجبار برای بیان داستانی دیگر در فضای دیگر.

در اغلب موارد مثال زده شده مشکل ساده ای وجود دارد، احساس می‌شود یک استعداد بالقوه در دام افتاده است. سوءظنی وجود دارد که این‌همه عوامل با بودجه بندی دقیق، برنامه ریزی‌های منظم و تلاشی دقیق و وسواسی فوتبال را به سیخ کشیده‌اند تا به شکل داستانی قانع کننده به مخاطب ارائه دهند، آیا آن‌ها واقعا کار دیگری برای انجام دادن ندارند؟ اما نکته اساسی اینجاست که لازم نیست   فوتبال در درام ساخته شود. چرا که خود فوتبال درام است اما نه الزاما همیشه درامی خوب  بلکه گاهی  یا حتی در بیشتر موارد، فوتبال بازی دسته‌ای از دلقک‌هاست، یک پانتومیم وحشتناک زشت، پر از اشتباه، سرشار از داستان‌هایی خود محورانه، شخصیت‌هایی کارتونی با کوه‌هایی از چربی  اما معجزه اینجاست که درامی که فوتبال ارائه می‌دهد حتی اگر زشت و بدقواره باشد دیدنی است و میلیون‌ها بیننده را جذب می‌کند اما فوتبالی که در درام ارائه می‌شود حتی با بهترین آثار کارگردانی شده، فکر شده، نبوغ‌آمیز و صیقل خورده به راحتی حوصله تماشاگر را سر می‌برد.باید این نکته را فهمید که علاقه مندان فوتبال، کسانی که فوتبال بازی   و آن را تماشا می‌کنند و هرکسی که دقایقی در کنار این ورزش بوده است بلافاصله پس از دیدن یک لحظه از یک اثر، ناخودآگاه واقعی بودن یا تصنعی بودن آن را تشخیص می‌دهد. آن‌ها نیازی به توضیح درباره کار‌گردان، بازیگران و فراز و فرودهای داستان احساس نمی‌کنند، آن‌ها به چشم دیده اند و در قلب احساس کرده‌اند که چیزی که در قاب اثر هنری آمده است هرچند به نظر واقعی است اما کیلومترها با واقعیت فاصله دارد.  

درک این مسئله سخت نیست که چرا این حجم از تلاش برای بازسازی فوتبال در هنر صورت گرفته است. فوتبال ورزشی پرطرفدار است و هنر در جست وجوی مخاطب. فوتبال یک زبان جهانی است که نیاز به ترجمه ندارد و هرکسی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. فوتبال خود زاینده است، خود سوژه تولید می‌کند و خودش را پیش می‌برد هرگونه تلاش برای کارگردانی و تولید آن بیهوده است و به شکست می‌انجامد و حتی اگر این تلاش نیز صورت گیرد بلافاصله توسط مخاطب شناسایی می‌شود و دلزدگی درباره آن پیش می‌آید. 

فراتر از مسئله هنر  حتی تلاش برای ساخت یک بازی مصنوعی و حتی یک لیگ به ظاهر حرفه‌ای نیز بلافاصله توسط تماشاگر بازشناخته   و پس زده می‌شود. فوتبال اگر آن طور که هست ارائه نشود دلزدگی ایجاد می‌کند، دروغ و تصنع در فوتبال به سرعت تشخیص داده می‌شود. اتفاقی که ما بارها و بارها در کشور خود تجربه کرده‌ایم. تلاش سالانه، صرف هزینه‌های فراوان برای نمایش لیگی که آنچه    ادعایش را دارد، نیست. اضافه کردن زرق و برق و رنگ و لعاب‌های به ظاهر حرفه‌ای، بر بدنه لیگی که از بازیکن و مربی‌اش تا استادیوم‌هایش هیچ رنگ و بویی از حرفه‌ای بودن ندارند فقط دور ریختن پول است. تماشاگر در روزهای ابتدایی لیگ بیشتر است و هرچه پیش می‌رویم کمتر می‌شود. صدالبته که عوامل بسیار دیگری نیز در کاهش روزمره مخاطبان فوتبال ایرانی دخیل است اما نمی‌توان  تلاش برای کارگردانی و اضافه کردن دروغ و تجمل به این فوتبال را نادیده گرفت، تماشاگری که از ثانیه اول روی سکوی سیمانی می‌نشیند ناخودآگاه دروغ و تصنع را تشخیص می‌دهد و ورزشگاه را حتی اگر تیمش پیروز هم شده باشد، ناراضی ترک می‌کند. او به فدراسیون، کمیته داوران، مربی و بازیکن معترض است زیرا همه این‌ها نماینده یک دروغ بزرگ هستند، آن‌ها تلاش دارند تا چیزی را ارائه دهند که در واقعیت وجود ندارد. باور کنیم این ورزشی است که نمی‌شود آرایش اش کرد  اگر این حقیقت را باور ندارید به تلاش نافرجام خود ادامه دهید.

روزبه آرش

 

 

About webmaster

webmaster