در هفتاد و دومین دوره فستیوال بین‌المللی فیلم ونیز ایتالیا که از 11 تا 22 شهریور برگزار شد، هنرمندان متعددی درخشیدند و شماری نیز به جوایز برتر فستیوال رسیدند که آن را شیرهای طلایی می‌نامند. اما دو آدم ویژه در جدیدترین دوره فستیوالی که بعد از کن فرانسه و همپا با برلین دومین جشنواره سینمای جهان به حساب می‌آید و همچنین قدیمی‌ترین فستیوال در قید حیات سینمای جهان هم تلقی می‌شود، خودنمایی بارزی داشتند و مدیران «موسترا» نیز به شکلی خاص بر کارشان ارج نهادند. آنها برایان دی پالما کارگردان 75 ساله آمریکایی و کریستوفر پلامر بازیگر 86 ساله همین کشور بودند.

از دی پالمای خشن تا پلامر شکارچی

در هفتاد و دومین دوره فستیوال بین‌المللی فیلم ونیز ایتالیا که از ۱۱ تا ۲۲ شهریور برگزار شد، هنرمندان متعددی درخشیدند و شماری نیز به جوایز برتر فستیوال رسیدند که آن را شیرهای طلایی می‌نامند. اما دو آدم ویژه در جدیدترین دوره فستیوالی که بعد از کن فرانسه و همپا با برلین دومین جشنواره سینمای جهان به حساب می‌آید و همچنین قدیمی‌ترین فستیوال در قید حیات سینمای جهان هم تلقی می‌شود، خودنمایی بارزی داشتند و مدیران «موسترا» نیز به شکلی خاص بر کارشان ارج نهادند. آنها برایان دی پالما کارگردان ۷۵ ساله آمریکایی و کریستوفر پلامر بازیگر ۸۶ ساله همین کشور بودند.

دی پالما: مگر می‌توان شوخ نبود؟

برایان دی پالما که بیش از ۵۰ سال است فیلم می‌سازد در ونیز ۲۰۱۵ از دو منظر تشویق شد. او از یک سو یک جایزه خدمات تمام عمر را از مسئولان فستیوال دریافت کرد و از جانب دیگر فیلم مستند جدیدی که پیرامون وی ساخته شده و صرفاً «دی پالما» نامگذاری شده نیز در جریان فستیوال پخش شد و طی آن خود دی پالما نیز راجع به دستاوردهایش سخن می‌گوید. دی پالما فیلم‌های بسیار خوب متعددی را در عمرش ساخته اما اینکه در ازای هر دو- سه کار خوبش حداقل یک فیلم معمولی و بد هم ساخته، برآورد چندان دور از عدالتی پیرامون او نیست. کافی است بیاد بیاوریم که در میان کارهای دی پالما فیلم‌های معمولی «The Bonfire The Vanities» هم که در سال ۱۹۹۰ اکران شد و ملانی گریفیت در آن بازی می‌کرد و همچنین «آدم‌های عاقل» هم مشاهده می‌شوند و این در شرایطی است که او امثال «صورت زخمی»، «راه کارلیتو»، «تسخیر ناپذیران» و «کری» را هم عرضه کرده است که از بهترین‌ فیلم‌های ۴۰ سال اخیر جهان‌اند.

آلبرتو باربرا مدیر اول فستیوال ونیز که از حضورر دی پالما در این جشنواره و مراسم تقدیر از وی استقبال کرد، می‌گوید این کارگردان در ترسیم و اجرای مکانیزم‌‌های جذاب در روایت قصه‌هایش و قوه خلاقیت برای بال و پر دادن هر چه بیشتر به ایده‌هایش استاد است. با این حال نباید فراموش کرد که عده‌ای همواره دوست داشته‌اند از دی پالما انتقاد و او را متهم به برخی تندروی‌ها به ویژه در به نمایش کشیدن عامل خشونت در متن قصه‌هایش کنند و این بخصوص در خشونتی که او در حق کاراکترهای زن فیلم‌هایش مرعی می‌دارد، مشخص است و این را می‌توان به وضوح در فیلم «آماده برای قتل» محصول ۱۹۸۰ مشاهده کرد. هر فردی از اینگونه برخوردها و خشونت‌ها دلخور باشد، قطعاً دی پالما این چنین نیست و می‌گوید این قبیل مسایل او را آزار نمی‌دهد و مشکلی با آن ندارد. دی پالما که فیلم‌های خوب دیگری مثل «عذاب» (۱۹۷۵) و «تلفات جنگ» (۱۹۸۹) را هم در کارنامه‌اش دارد، در جریان فیلم مستندی که از آن یاد کردیم، با خاطری خوش و ذهنی آماده بحث و نقد به بررسی فیلم‌هایش می‌پردازد و حتی در این راه به شوخی و قدری تمسخر هم می‌پردازد و وقتی در این باره از او پرس و جو می‌شود، می‌گوید: مگر می‌شود در این حرفه توام با بیرحمی (فیلمسازی) حضور داشت و حس شوخی و طنزگویی نداشت؟

شاید اشاره دی پالما به این نکته باشد که اگر در قبال این همه حرف و انتقاد و ناراضی بودن حتی از فیلم‌های خوب قوه تحمل و شوخی پردازی هم وجود نداشته باشد، چطور می‌توان اعصاب و روان را راحت نگه داشت و به کار ادامه داد؟

این فیلم مستنند را نوا بامباخ و جیک پالترو ساخته‌اند و در این راه به مدت ۳۰ ساعت با دی پالما مصاحبه و بحث کرده‌اند و سپس فشرده و عصاره آن را در فیلم خود جای داده‌اند. طی این مصاحبه‌ها، دی پالما راجع به همکارن و «هم عصر»های مشهور خود استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیسی، فرانسیس فورد کاپولا و جورج لوکاس نیز به اظهار نظر پرداخته و از کیفیت و تاثیرگذاری کار آنها هم یاد کرده است. در مورد هر چیزی شکلی وجود داشته باشد، در این تردیدی نیست که دی پالما الگوی کاری بسیاری از سینماگران سالهای اخیر و عصر پس از خود و به واقع کسانی بوده که در جوانی خود به دنبال یک الگوی کاری قوی می‌گشته و فردی را می‌خواسته‌اند که مثل او شوند. دو فرد از چنین جریان و جمعی، خود بامباخ و پالترو یعنی سازندگان این فیلم مستند هستند. این در حالی است که بامباخ ساخت فیلم‌های تایید شده‌ای همچنون «فرانسیس‌ها» و «تا زمانی که جوان هستیم» را در کارنامه‌اش دارد و جیک پالترو هم که برادر گینت پالترو است، فیلم سال ۲۰۰۷ خود به نام «شب خوش» را با شرکت خواهرش ساخته است. دی پالما که چهارشنبه شب گذشته در هشتمین شب از فستیوال ۱۲ روزه ونیز ۲۰۱۵ جایزه موسوم به «افتخار یک فیلمساز» را از مدیران جشنواره دریافت کرد و سپس همپا با حاضران به تماشای فیلم مستند جدید پیرامون خودش نشست، می‌گوید: این شگفت‌انگیز است که بنشینید و به مدت دو سال فیلم زندگی و دستاوردهای هنری‌تان را ببینید. من این را یک نمای صادقانه و بسیار شبیه و برابر با چیزی می‌دانم که واقعاً در ارتباط با من وجود دارد.

پلامر: دنبال چنین نقشی بودم

کریستوفر پلامر محو نشدنی در سر پیری درخششی تازه را آغاز کرده است. او که در سال ۲۰۱۲ با فیلم «آغاز کنندگان» اسکار نقش دوم مرد را برد و ۵۰ سال بعد از چهره شدن در فیلم موزیکال و ماندگار «آوای موسیقی» دور تازه‌ای از نقش‌آفرینی‌های عمیقش را آغاز کرده، در ونیز ۲۰۱۵ نیز حاضر بود و فیلم جدیدش به نام «به یاد بیاور» را به جشنواره پر سر و صدای این شهر زیبا مستقر بر روی آب آورده بود و البته این فیلمی است که توام اگویان کارگردان مشهور کانادایی ساخته است. 

این یک رسم و باور دیرپا است که فیلم‌های ژانر تریلر (دلهره‌آور) و آثار جنایی و پلیسی اتوم با راز و تعقیب و قتل اغلب با چهره‌های جوان و یا حداکثر میانسال همراه‌اند اما این رسم در فیلم جدید اگویان شکسته شده و برای یکی از معدود دفعات تریلری را شاهد هستیم که چهره‌های اصلی و نقش‌سازان آن پیر هستند و ماجراها را مسن‌ها خلق می‌کنند. در این فیلم که در بخش مسابقه فستیوال ونیز به نمایش نهاده شد، کریستوفر پلامر رل مردی پیر- البته به اندازه سن خودش- و به نام زو گوتمن را بازی می‌کند که به رغم عارضه فراموشی‌های گاه به گاه و برخی ضعف‌های دیگر مرتبط با کهولت به دنبال مردی می‌رود که سالها پیش در زندان‌های آلمان نازی مسئول قتل و کشتار زندانیان و اسرای ژرمن‌ها در جنگ جهانی دوم بوده است. اگویان که مثل پلامر برای معرفی فیلمش به ونیز سفر کرده بود، می‌گوید فیلم او براساس سناریویی از بنجامین اگوست یک تست واقعی از حافظه‌ها و لرزش‌ها و دردسرها است. به هر حال کار جدید من از گونه فیلمسازی تریلر است زیرا شرح یک ماموریت مشخص و خطرناک و تلاش برای یافتن یک قاتل بزرگ ایام جنگ است.

 شاید عنوان شود که چنان مامور و سربازی در بازداشتگاه‌های نازی مجبور به انجام وظیفه در چرخه کاری‌ای بوده است که برای او و سایرین تعریف و ترسیم کرده‌اند اما زو گوتمن باوری جز این دارد و می‌خواهد این مرد را بیابد و به سزای اعمالش برساند و در این شکار ویژه موفق باشد. پلامر که سالها نان چهره آریستو کراتیک و رفتارهای کلاس بالای خود را خورده و به همین سبب نیز نقش آدم‌هایی از همین قبیل را هم بازی کرده، در این رل تازه طبعاً تفاوت‌های زیادی با نقش افسانه‌ای خود یعنی بارون فون تراپ در فیلم پر فروش و محبوب «آوای موسیقی» دارد که سالها پیش در ایران نیز با نام «اشک‌ها و لبخندها» پخش شد. پلامر در این خصوص می‌گوید: هرگز چنین نقشی را در عمرم بازی نکرده بودم و پیشتر در قالب آدم‌های صاحب اتوریته و آرام و منطقی فرو می‌رفتم. 

بسیار دلم می‌خواست تغییر رویه بدهم و در چنین نقشی به کار گرفته شوم و این فیلم این فرصت را به من بخشید. البته باید باز هم اعتراف کنم که این کاملاً متفاوت با عادات و روال‌های قبلی کار من بوده است. دیگر نقش‌های عمده این فیلم را یورگن پروکنو و هاینز لیون هنرپیشه‌های آلمانی و برونو گانز سوییسی و کهنه‌کار سوییسی ایفا کرده‌اند و همه آنها رل سربازان آلمانی‌ای را بازی می‌کنند که کاراکتر پلامر با آنها حین تلاش برای پیدا کردن افسر قاتل آلمان نازی آشنا می‌شود و بهتر بگوییم با آنها مواجه می‌گردد. همه آنها با فرار از گذشته‌شان و سرپوش نهادن بر آن به گوشه‌ای از آمریکا پناه برده و آنجا ماوایی را برای خود اختیار کرده‌اند. هاینز لیون که از قضا یک نوجوان در زمان جنگ جهانی دوم در آلمان بود و خاطراتی ولو اندک از آن روزگار دارد، می‌گوید سوابق تیره و مظالم نازی‌ها او را متقاعد کرده که ساختن این فیلم الزامی بوده است. وی در تکمیل حرف‌های پلامر ولی با دیدگاهی مختص خود می‌گوید: جوان‌ترها باید یاد بگیرند و بدانند که در گذشته چه روی داده است و این فیلم گام و خدمتی در همین راه است و من نیز از حضور در این پروژه احساس غرور می‌کنم.

منبع: AP

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

در پیچ و خم‌های ناهموار زندگی

این که هر دو هنرمند فوق مثل تویبین از جوامع بریتانیایی می‌آیند کمک کرده تا فیلم یکدست‌تر شود و راویان فیلم غریبه‌هایی نباشند که با زبان فرهنگی متفاوتی سخن می‌گویند. نیک هورنبی مثل خود تویبین در درجه اول یک رمان نویس بوده که بعداً به سناریو نویسی کشیده شده است. حتی فاصله سنی این دو نفر نیز اندک است و هورنبی فقط دو سال از تویبین جوان‌تر است. هورنبی که متولد شهر ردهیل در منطقه ساری انگلیس است، اولین کتابش را که مجموعه‌ای از اطلاعات و نوشته‌ها درباره برخی نویسندگان آمریکایی مثل توبیاس وولف بود و