این که هر دو هنرمند فوق مثل تویبین از جوامع بریتانیایی می‌آیند کمک کرده تا فیلم یکدست‌تر شود و راویان فیلم غریبه‌هایی نباشند که با زبان فرهنگی متفاوتی سخن می‌گویند. نیک هورنبی مثل خود تویبین در درجه اول یک رمان نویس بوده که بعداً به سناریو نویسی کشیده شده است. حتی فاصله سنی این دو نفر نیز اندک است و هورنبی فقط دو سال از تویبین جوان‌تر است. هورنبی که متولد شهر ردهیل در منطقه ساری انگلیس است، اولین کتابش را که مجموعه‌ای از اطلاعات و نوشته‌ها درباره برخی نویسندگان آمریکایی مثل توبیاس وولف بود و

در پیچ و خم‌های ناهموار زندگی

این که هر دو هنرمند فوق مثل تویبین از جوامع بریتانیایی می‌آیند کمک کرده تا فیلم یکدست‌تر شود و راویان فیلم غریبه‌هایی نباشند که با زبان فرهنگی متفاوتی سخن می‌گویند. نیک هورنبی مثل خود تویبین در درجه اول یک رمان نویس بوده که بعداً به سناریو نویسی کشیده شده است. حتی فاصله سنی این دو نفر نیز اندک است و هورنبی فقط دو سال از تویبین جوان‌تر است. هورنبی که متولد شهر ردهیل در منطقه ساری انگلیس است، اولین کتابش را که مجموعه‌ای از اطلاعات و نوشته‌ها درباره برخی نویسندگان آمریکایی مثل توبیاس وولف بود و

«داستان‌های خیالی معاصر آمریکا» نام دارد، در سال ۱۹۹۲ منتشر کرد و نخستین رُمان او به نام «High fidelity» که پیرامون یک کلکسیونر عصبی و بداخلاق نوارها و صفحات موسیقی است در سال ۱۹۹۵ عرضه شد و در سال ۲۰۰۰ از روی آن یک فیلم سینمایی و در ۲۰۰۶ یک نمایش موزیکال ساخته شد که در ورسیون سینمایی آن جان کوزاک بازی می‌کرد. یک رمان دیگر هورنبی به نام «راهی طولانی تا سقوط» هم که در سال ۲۰۰۵ عرضه شد، در سال ۲۰۱۴ یک ورسیون سینمایی را در پی داشت و همه اینها سبب شد خود هورنبی نیز به فیلمنامه نویسی کشیده و به یکی از بهترین‌ها در این عرصه تبدیل شود. هورنبی این چالش را دوست داشتنی خوانده و گفته است: نوشتن کتاب آسان‌تر است زیرا اگر اصولا و ذاتا یک نویسنده مجرب باشید، کار به خودی خود در می‌آید اما نوشتن سناریو بر اساس محدودیت‌های موجود و دخالت استودیوها در جزء جزء کار، یک کوشش آزار دهنده و در عین حال جذاب است. امکان ندارد سناریویی بنویسید و خوب تشخیص داده نشود و بر اساس آن فیلمی را بسازند اما یک کتاب متوسط و حتی بد بدون کنکاش و دخالت سایرین به بازارها راه می‌یابد.

یکی از بهترین‌ سناریوهای هورنبی برای فیلم «یک تحصیل» بوده که در سال ۲۰۰۹ اکران شد و با بازی کری مولیگان و پیتر سارزگارد در رل‌های اصلی از هر سو تحسین و کاندیدای اسکار و بافتا شد. او در سال ۲۰۱۴ سناریوی فیلم «وحشی» را نیز نوشت که در آن ریس ویترسپون رل اصلی را بازی می‌کرد و برای لورا درن یک کاندیدایی اسکار نقش دوم زن را به ارمغان آورد.

یک نسل جوان‌تر

جان کراولی کارگردان فیلم جدید «بروکلین» یک نسل از هورنبی و کولم تویبین جوانتر است. وی که متولد شهر کورک در ایرلند جنوبی و ۴۶ ساله است، از زمان تحصیل در دبیرستان وارد کارهای تئاتری شد ولی از همان زمان به این حرفه به عنوان مقدمه‌ای برای فیلمسازی می‌نگریست. او با کارگردانی نمایش‌های تئاتری در دهه ۱۹۹۰ در شهر دابلین و سپس رسیدن رد پای کارهایش به وست اند مرکز تئاتر بریتانیا به یکی از هنرمندان شاخص تئاتر تبدیل و یکی از مدیران سازمان تئاتری معتبر دونمار شد.

اولین فیلم بلند سینمایی جان کراولی یک کمدی ـ درام به نام «Inter Mission» محصول ۲۰۰۳ بود که اتفاقاتش در ایرلند جنوبی روی می‌داد و کالین فارل و شیلیان مورفی در آن ایفای نقش می‌کردند. سناریوی این فیلم را یک هنرمند و نمایشنامه نویس ایرلندی به نام مارک اورو نوشته بود و او و کراولی در سال ۲۰۰۷ روی فیلم تفکر برانگیز «Boy A» نیز همکاری کردند. این فیلمی بود که زندگی مردی آزاد شده از زندان پس از حبسی طولانی به خاطر یک قتل فجیع در ایام کودکی‌اش را به تصویر می‌کشید. کارهای بعدی کراولی شامل «آیا کسی آنجا هست؟» هم می‌شد که در سال ۲۰۰۹ عرضه شد و بیننده‌ها را به دهه ۱۹۸۰ و در نقطه‌ای ساحلی در بریتانیا می‌برد و سناریوی آن را پیتر هارنس نوشته و مایکل کین در آن بازی شگفت انگیزی را در رل یک جادوگر پیر و غرغرو ارائه کرده است.

یادگاری از دهه ۱۹۵۰

«بروکلین» که ۳ هفته از آغاز اکران آن در آمریکای شمالی و دو هفته از شروع نمایش آن در اروپا می‌گذرد، فیلمی دراماتیک و اجتماعی است که بر اساس رمان قابل توجهی از کولم تویبین و بر پایه سناریویی هوشمندانه که نیک هورنبی از روی این داستان نوشته، ساخته شده و با کارگردانی مدبرانه جان کراولی به فیلمی تاثیرگذار تبدیل شده، هر چند این امر تضمینی بر فروش چشمگیر این فیلم محصول مشترک کانادا، انگلیس و ایرلند جنوبی نبوده و در این سه هفته پول اندکی را به بار آورده است.

اتفاقات فیلم در دهه ۱۹۵۰ روی می‌دهد و داستان متمرکز بر زن جوانی است که با انتخاب‌هایش در زندگی و سفرهایش هم خودش را به دردسر می‌اندازد و هم وابستگانش را دچار مشکل می‌کند. با این که موضوع فیلم عاطفی است اما «بروکلین» با تعلیق‌ها و تردیدهایش در مسیر زندگی برخی کاراکترهای خود از تزلزلی می‌گوید که از دیرباز در قواعد و عرف زندگی در آمریکا و اروپا برقرار بوده و آرامش و خوشبختی را از مردم این قاره‌ها گرفته است.

نیک هورنبی در مقام سناریست چیزهای زیادی را در متن کتاب تویبین تغییر نداده اما هر چه هست، او داستانی بزرگ را به شکلی چشمگیر بر پرده نقره‌ای متجلی ساخته و در پس زمینه‌ای اجتماعی و در دل دو فرهنگ متفاوت از روابط و رویدادهایی می‌گوید که خط ارتباطی‌شان یک نفر اما احساسات و نتایج برخاسته از آن، بسیار متفاوت و تاثیرگذار بر گروهی کثیر است.

انتخابی که تصادفی نیست

در مرکز رویدادهای این فیلم الیس لیسی (با بازی سائورسی رونان) را داریم که زنی ۲۵ ساله است و در شهر کوچک انیس کورتی در منطقه وکس فورد در جنوب شرق ایرلند جنوبی زندگی می‌کند و البته انتخاب این محل تصادفی و بی‌دلیل نیست و اینجا به واقع زادگاه تویبین، نویسنده کتاب بروکلین است. الیس در این مکان تنها نیست و مادر و خواهر بزرگش که از هر سو تحسین می‌شود و نام او «رز» است نیز او را همراهی می‌کنند.

کلیسای منطقه این مکان اقامت را برای آنها جور کرده اما آنها تنها ساکنان این عمارت که در اصل یک پانسیون برای زنان تنها است، به حساب نمی‌آیند و الیس از این فرصت برای آموختن هر چه بیشتر اصول زندگی رایج در آمریکا و اروپا در کنار سایر زنان جوان مستقر در این پانسیون بهره می‌گیرد و اینها نقاط و مسایلی است که زندگی الیس بین آنها تقسیم می‌شود. مدیر و راهنمای اصلی در این عمارت بزرگ، زنی مسن و سختگیر به نام کئوگ (با بازی جولی والترز کهنه کار) است. الیس از هر فرصتی برای تطابق هر چه بیشتر با زندگی در آنجا بهره می‌گیرد و درس حسابداری می‌خواند و به کشیش پیری (جیم برودبنت) که یاور اوست، در برپایی قسمتی از آیین‌های کلیسایی یاری می‌رساند.

چگونه و چرا؟

نه در چنین شهر و فضایی بلکه اندک مدتی بعد در بروکلین نیویورک الیس با مردی ایتالیایی به نام تونی (اموری کوهن) آشنا می‌شود که شغلش کارگری اما سر و وضعش بهتر از کارگران است. تضادها فراوان است و یکی از آنها این است که ایتالیایی‌های مهاجر به آمریکا به هر دلیلی از ایرلندی‌های پر شمار مقیم آنجا که الیس هم یکی از آنهاست بدشان می‌آید. با این حال آشنایی و ارتباط الیس و تونی به ازدواج منجر می‌شود. این ازدواج به اصرار تونی و به این خاطر بسیار سریع صورت می‌پذیرد تا الیس که خبر مرگ خواهرش رز را شنیده و به تبع آن مجبور است سریعاً به ایرلند برگردد، در پایان مراسم به آمریکا رجعت کند و در ایرلند نماند. هیچکس نمی‌داند این مرگ چگونه و چرا شکل گرفته اما این احساس وجود دارد که چیزهایی در ارتباط با رز ایراد داشته است. به رغم تمامی تلاش‌ها و فوریت‌ها موقعی که الیس به ایرلند می‌رسد مراسم ختم رز به پایان رسیده و الیس با فضا و محیطی روبرو می‌شود که هر چند جای خالی رز در آن محسوس است اما یادآور دوران شیرین گذشته‌اش برای اوست. تابستان ملایم ایرلند و سرسبزی آنجا الیس را از نو سحر می‌کند و او پس از غلبه بر غم فقدان رز از خود می‌پرسد چطور قادر است آنجا را یک بار دیگر ترک کند. از سوی دیگر جیم فارل (دامنال گلیسون) نیز که مردی با شخصیت و ثروتمند است در مسیر وی سبز می‌شود و اهالی فامیل بدون این که بدانند الیس به تازگی در آمریکا ازدواج کرده (و الیس نیز این موضوع را از آنها پنهان نگه داشته) او را تشویق به عروسی با فارل می‌کنند، اعضای خانواده الیس بی‌ خبر از همه جا حتی یک شغل خوب نیز برای او جور می‌کنند تا وی دیگر دلیلی برای کوچ از ایرلند به آمریکا نداشته باشد و در سرزمین اصلی و زادگاهش بماند و به رغم درگذشت خواهرش در آنجا خوشبخت شود. مشکل مادر الیس نیز مطرح است زیرا حالا که رز دیگر نیست، او تنها شده و همدم ندارد و الیس این مسئولیت ناگفته را حس می‌کند که آنجا بماند و مونس مادرش شود.

زمان تعیین تکلیف

به این ترتیب الیس در یک دو راهی بزرگ یعنی ماندن در ایرلند و کمک به مادرش و بازگشت به آمریکا و ملحق شدن به همسرش، قرار می‌گیرد و در پیچ و خم‌های واقعی و ناهموار زندگی باید تصمیم مهمی بگیرد و تکلیف خود و سایرین را روشن کند و او به روش و شکلی که در داستان کولم تویبین و فیلم جان کراولی به شکلی هنرمندانه به تصویر کشیده شده، در انتخابی سخت و دراماتیک فیلم را به نقطه نهایی خود رهنمون می‌کند و این پایانی است که اخیراً در سایر فیلم‌های سینمایی رویت نشده است. آنچه به این پایان و کل فیلم موفقیت می‌بخشد، بازیهای عالی تمامی هنرپیشه‌های فیلم است و سائورسی رونان که در عین جوانی سابقه چند سال بازی مستمر در فیلم‌های سینمایی را دارد در راس همگی قرار می‌گیرد و بسیار خوب مراتب و مراحل رشد فکری یک زن جوان را که در مسیر زندگی‌اش به دشواری‌های متعدد و همزمانی برخورد کرده، به نمایش می‌گذرد. فیلمبرداری درخشان ایو بلانگر و طراحی لباس دقیق اودیل دیکز میریو دیگر محسنات فیلمی است که درس زندگی می‌دهد و به تبع آن از عدم اطمینان‌ها و ادغام دائمی امید و ترس می‌گوید و بیننده‌ها را در دل قصه و در میان کاراکترهای خود جا می‌دهد.

مشخصات فیلم

عنوان: «بروکلین»

محصول: کمپانی‌های وایلد گیز، پارالا و ایریش فیلم بورد

تهیه کنندگان: فینولا دووایر و آماندا پوزی

سناریست: نیک هورنبی بر اساس رُمانی از کولم تویبین

کارگردان: جان کراولی

مدیر فیلمبرداری: ایو بلانگر

تدوینگر: جیک رابرتز

طراح لباس: اودیل دکیز میریو

موسیقی متن: مایکل بروک

طول مدت: ۱۱۱ دقیقه

بازیگران اصلی: سائورسی رونان، دامنال گلیسون، اموری کوهن، جیم برودبنت و جولی والترز.

منبع: Daily Telegraph

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

۱۳ فیلم روی شیروانی داغ اسکار

 شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی جوایز اسکار که یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این رویداد سینمایی است، امسال شاهد رقابت 81 فیلم خواهد بود؛ فیلم‌هایی پرامید و معروف، فیلم‌هایی که امیدی به موفقیت‌شان نیست و البته آثاری که اگرچه در سایه هستند اما ممکن است در چشم به هم‌زدنی شگفتی خلق کنند.به گزارش ایسنا،‌ نشریه «هالیوود ریپورتر» در گزارشی به 13 فیلم‌ از میان 81 فیلم تائید شده از سوی آکادمی اسکار پرداخته که علی‌رغم این که کمتر شناخته شده‌اند، اما می‌توانند همه را شگفت‌زده کرده و با برهم زدن معادلات، اسکار خارجی 2016 را به خانه ببرند.