جنگ ارزی از ناپلئون تا اوباما

فاز جدید جنگ ارزی با چنان سروصدایی آغاز شده که پایان آن در مدتی کوتاه دور از ذهن به‌نظر می‌آید. سه‌شنبه دو هفته پیش، بانک مرکزی چین ارزش یوآن را حدود ۲ درصد و بعد تا انتهای آن هفته حدود ۳ درصد پایین آورد. این اقدام نه تنها بازارهای جهانی ارز، بلکه تمام بازارهای مالی و کالایی جهان را دچار شوکی بزرگ کرد. این شوک در هفته‌ای که گذشت تعدیل شد، اما شرایط موجود نشان می‌دهد که اقتصاد جهان فعلا با پیامدهای دستکاری بانک‌های مرکزی در نرخ‌های برابری ارزها درگیر خواهد بود. این روزها حاضران و ناظران تمام بازارها یک «پرسش یک میلیون دلاری» دارند: فاز جدید جنگ ارزی چه تاثیری بر روند بازار مورد نظر آنها خواهد داشت؟«آخر هفته دنیای اقتصاد» در پرونده‌ای ویژه، داستان‌های وابسته به جنگ ارزی و فاز تازه آن را که حدود دو هفته است آغاز شده، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.دو هفته پیش بانک مرکزی چین نرخ رسمی یوآن را در برابر دلار ۳ درصد کاهش داد، اقدامی که موجی از آشفتگی را در بازارهای سهام و ارز سراسر جهان به وجود آورد تا کارشناسان اقتصادی نسبت به آغاز فاز جدیدی از جنگ ارزی هشدار دهند اما جنگ ارزی چیست که دوباره مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا این پدیده‌ای جدید یا تاریخی است؟جنگ ارزی که با عنوان «کاهش رقابتی ارزش پول» نیز شناخته می‌شود زمانی رخ می‌دهد که کشورها برای دستیابی به نرخ پایین‌تر واحد پول ملی‌شان با یکدیگر رقابت می‌کنند. زمانی که ارزش پول یک کشور کاهش می‌یابد، قیمت صادرات افت می‌کند و درعوض واردات گران‌تر می‌شود. بنابراین درپی افزایش تقاضا از طرف بازارهای داخلی و خارجی، بخش صنعت و اشتغال تقویت می‌شود.

امروزه جنگ ارزی یکی از مهم‌ترین پدیده‌های سیستم مالی جهانی است، یک مبارزه اقتصادی که در واقع به حوزه اقتصاد سیاسی مربوط می‌شود. هدف کشورها از این جنگ کاهش ارزش پول به منظور تقویت صادرات است اما دلیل اصلی این اقدام که کمتر از آن صحبت می‌شود، این است که کشورها می‌خواهند تورم وارد کنند. به‌عنوان مثال ایالات متحده را درنظر بگیرید. آمریکا دچار کسری تجاری است. اگر ارزش دلار کاهش یابد، کالاهای صادراتی جذاب‌تر می‌شوند اما از طرف دیگر قیمت کالاهای وارداتی افزایش می‌یابد و این تورم وارد زنجیره عرضه در آمریکا می‌شود. بنابراین جنگ ارزی درحقیقت روشی برای تسهیل پولی و واردات تورم است اما مشکل اینجاست که وقتی یک کشور تلاش می‌کند ارزش پول خود را کاهش دهد، کشورهای دیگر ارزش پول‌شان را بیشتر کاهش می‌دهند و این روند ادامه می‌یابد و یک مسابقه کاهش ارزش پول به راه می‌افتد.

جنگ ارزی کلاسیک

اما جنگ ارزی یا کاهش ارزش پول یک پدیده جدید نیست و قدمت آن به دهه ۱۹۳۰ و نوعی دیگر از آن به قرن پیش از آن برمی گردد. طی صد سال گذشته جهان شاهد سه جنگ ارزی عمده بوده که اولین آن در دهه پیش گفته رخ داده است.

پیش از دهه ۱۹۳۰، دولت‌ها از طریق کاستن از ارزش ذاتی، ارزش پول‌هایشان را کاهش می‌دادند به این معنی که از درصد طلای به کار رفته در سکه‌ها می‌کاستند یا فلزات کم ارزش را جایگزین طلای سکه‌ها می‌کردند اما تا قرن نوزدهم میزان تجارت جهانی درمیان ملت‌ها بسیار اندک بود و بنابراین نرخ ارز اهمیت چندانی نداشت. در آن زمان کاهش ارزش پول نه برای تقویت صادرات، بلکه به منظور افزایش عرضه پول داخلی و ثروت حکام به ویژه هنگام تامین بودجه جنگ یا بازپرداخت بدهی‌ها بود. نمونه قابل توجه این مساله در دوران جنگ‌های ناپلئونی رخ داد.مدت‌ها قبل از جنگ جهانی اول کشورها سیستم پولی استاندارد طلا را پذیرفته بودند و طلا تنظیم‌کننده رشد یا رکود اقتصادها بود. در این سیستم کشورها برای کسب طلا باید اقتصاد مولدی داشته باشند، به دنبال مزیت نسبی باشند و از فضای خوب کسب و کار برخوردار باشند، یا دست کم باید تلاش کنند طلای‌شان را از دست ندهند. این سیستم یک سیستم پایدار بود که رشد فراوان و تورم کم ایجاد می‌کرد. اما این سیستم در سال ۱۹۱۴ دچار فروپاشی شد، زیرا کشورها برای تامین هزینه‌های جنگ جهانی اول باید پول چاپ می‌کردند.پس از جنگ جهانی اول بسیاری از کشورها به جز آمریکا دچار رکود اقتصادی شدند و تعدادی از آنها دوباره استاندارد طلا را پذیرفتند، بنابراین شرایط برای یک جنگ ارزی مهیا شد. اما جنگ ارزی رخ نداد، زیرا بریتانیا تلاش کرد ارزش پول خود را به سطح قبل از جنگ افزایش دهد. تا اواسط دهه ۱۹۲۰ بسیاری از اعضای سابق استاندارد طلا مجددا به این سیستم پیوستند و گرچه این سیستم همچون زمان پیش از جنگ موفق نبود، اما کاهش رقابتی ارزش پول به‌طور گسترده رخ نداد.

جنگ اول ارزی

در دوران رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ اکثر کشورها استاندارد طلا را رها کردند و این مساله پول‌هایی را به وجود آورد که ارزش ذاتی نداشتند. با توجه به نرخ بالای بیکاری، کاهش ارزش پول متداول شد. به‌طوری که بریتانیا در سال ۱۹۳۱ ارزش پول خود را کاهش داد و بعد آمریکا در سال ۱۹۳۳ دست به این اقدام زد. سپس فرانسه و بریتانیا دوباره در سال ۱۹۳۶ ارزش پول‌هایشان را کاهش دادند و دوره‌ای از کاهش متوالی ارزش پول رقم خورد. در این دوران عملا، کشورها برای صادرات بیکاری رقابت می‌کردند و این سیاست، «به خاک سیاه نشاندن همسایه» نام گرفت. این سیاست یک سیاست اقتصادی است که از طریق آن یک کشور تلاش می‌کند مشکلات اقتصادی خود را با ابزاری حل کند که منجر به وخیم‌تر شدن مشکلات اقتصادی دیگر کشورها می‌شود.

اما به دلیل آنکه تاثیر کاهش ارزش پول با کاهش متقابل ارزش پول شرکای تجاری خنثی می‌شد، کشورهای اندکی می‌توانستند از مزیت پایدار برخوردار شوند. از طرف دیگر، نوسانات نرخ ارز برای تجار بین‌المللی مضر بود و به کاهش شدید تجارت جهانی منجر شد و درنتیجه بدترین رکود اقتصادی در تاریخ جهان رقم خورد. نرخ بیکاری سر به فلک کشید و تولیدات صنعتی نابود شد که این مساله منجر به یک دوره طولانی رشد بسیار ضعیف و منفی شد. این اولین جنگ ارزی تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت که در نهایت در کنفرانس «برتون وودز» حل و فصل شد. در این کنفرانس، جهان استاندارد پولی جدیدی را پذیرفت. سیستم برتون وودز یک سیستم پایه طلا- دلار بود. در این سیستم دلار بر حسب طلا تعریف شد و تمام پول‌های دیگر برحسب دلار تعریف شدند.

جنگ ارزی دوم

دومین جنگ ارزی از سال ۱۹۶۷ آغاز شد و تا سال ۱۹۸۷ ادامه یافت. در سال ۱۹۶۷ بریتانیا ارزش پوند را در برابر دلار کاهش داد. اندکی بعد دلار نیز تحت فشار قرار گرفت و چون در معاملات بین‌المللی ارزش دلار به طلا وابسته بود، مسائل پیچیده‌تر شد.

رویداد اصلی این جنگ این بود که نیکسون، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، ایالات متحده و درنتیجه جهان را در تاریخ ۱۵ آگوست سال ۱۹۷۱ از استاندارد طلا خارج کرد. او این کار را به منظور اشتغال‌زایی و تقویت صادرات برای کمک به رشد اقتصادی آمریکا انجام داد. اما نتیجه این اقدام وقوع سه رکود اقتصادی پشت سر هم در سال‌های ۱۹۷۴، ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ بود. در سال ۱۹۷۴ بازار سهام آمریکا دچار فروپاشی شد و نرخ بیکاری سر به فلک کشید.

از سال ۱۹۷۷ تا سال ۱۹۸۱ تورم از کنترل خارج شد(تورم آمریکا در این دوره ۵۰ درصد بود) و ارزش دلار به نصف کاهش یافت. در این جنگ ارزی نیز افزایش صادرات و مشاغل و رشد اقتصادی حاصل نشد. آنچه در این جنگ به دست آمد تنزل شدید قیمت‌ها در برخی نقاط و تورم شدید در برخی نقاط دیگر، رکود و فاجعه اقتصادی بود. در دهه ۱۹۷۰ ارزش دلار سقوط کرد، اما از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ ارزش دلار در برابر ین ژاپن، مارک آلمان، فرانک فرانسه و پوند بریتانیا حدود ۵۰ درصد افزایش یافت. این مساله مشکلات قابل توجهی را برای بخش صنعت آمریکا به وجود آورد. برای حل این مشکلات دولت‌های آلمان غربی، فرانسه، ژاپن، آمریکا و بریتانیا در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۵ در هتل پلازای نیویورک توافق کردند با مداخله در بازارهای ارز ارزش دلار را در برابر ین ژاپن و مارک آلمان کاهش دهند. درنتیجه این توافق ارزش دلار به شدت کاهش یافت و در تاریخ ۲۲ فوریه ۱۹۸۷ دولت‌های فوق توافقنامه لوور را امضا کردند تا از کاهش بیشتر ارزش دلار جلوگیری و بازارهای بین‌المللی ارز را باثبات کنند. درپی این توافق آرامش به اقتصاد جهانی بازگشت.

سومین جنگ ارزی

فاصله میان سال‌های ۱۹۸۷ تا سال ۲۰۱۰ دوران سیاست «دلار قوی» نام گرفت. در این دوران در سراسر جهان رشد خوب اقتصادی، ثبات قیمت‌ها و عملکرد خوب اقتصادی رقم خورد. در این مقطع ایالات متحده به جهان اعلام کرد ما براساس استاندارد طلا عمل نمی‌کنیم، بلکه براساس استاندارد دلار عمل می‌کنیم. به این معنی که آمریکا موافقت کرد قدرت خرید دلار را حفظ کند و شرکای تجاری این کشور می‌توانستند به دلار متصل شوند. این کار یک سیستم باثبات ایجاد کرد که تا سال ۲۰۱۰ به خوبی عمل کرد. اما آمریکا در سال ۲۰۱۰ این سیستم را برهم زد و اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا، در سخنرانی سالانه خود در کنگره در ژانویه ۲۰۱۰ اولین تیر جنگ ارزی سوم را شلیک کرد.

او برنامه‌ای را برای دو برابر کردن صادرات آمریکا ظرف پنج سال اعلام کرد. مساله این است که سریع‌ترین روش برای افزایش صادرات، کاهش ارزش پول است و کشورهای جهان از این مساله آگاه هستند. در اواخر سال ۲۰۱۰ فدرال رزرو آمریکا دور دوم برنامه تسهیل کمی یا چاپ پول را اجرا کرد و به این ترتیب دور جدیدی از کاهش رقابتی ارزش پول آغاز شد. گوئیدو مانتگا، وزیر دارایی برزیل، در سپتامبر ۲۰۱۰ اظهار کرد: «ما در میانه یک جنگ ارزی بین‌المللی قرار داریم.» در حقیقت او نخستین کسی بود که اصطلاح «جنگ ارزی» را به کار برد و این اصطلاح مورد استقبال رسانه‌ها و کارشناسان قرار گرفت. در جنگ ارزی سوم دو کشور آمریکا و چین در مرکز توجه قرار گرفتند.

طی سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ آمریکا چین را به دستکاری نرخ ارز و کاهش ارزش یوآن متهم می‌کرد. این اتهامات تا جایی پیش رفت که نمایندگان کنگره تصمیم گرفتند چین را به دلیل مداخله گسترده در بازار ارز تنبیه کنند. تحت فشار آمریکا، بانک مرکزی چین اجازه داد ارزش یوآن در برابر دلار در محدوده یک درصد نوسان کند، بنابراین از ژوئن ۲۰۱۰ ارزش یوآن در برابر دلار افزایش یافت و این افزایش تا سال گذشته ادامه یافت. اما دو هفته پیش بانک مرکزی چین ارزش یوآن را در برابر دلار ۳ درصد کاهش داد. درپی این کاهش ناگهانی، قیمت کالاها و ارزش پول اقتصادهای نوظهور افت کرد و بازارهای سهام اروپا و آمریکا دچار تلاطم شدند.

 این مساله این نگرانی را به وجود آورد که فاز جدیدی از جنگ ارزی آغاز خواهد شد. البته جیمز ریکاردز، نویسنده کتاب «جنگ‌های ارزی» معتقد است جنگ ارزی سوم پایان نیافته است و تا پنج سال آینده یا حتی بیشتر ادامه خواهد داشت. او می‌گوید: «جنگ ارزی مانند الاکلنگ است، بالا و پایین می‌رود و دوباره بالا و پایین می‌رود.»

 

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

ســـــــراب ترکیه در بازار مسکن 

سیاستگذاران اقتصاد ترکیه با دو هدف عمده، دروازه چهار تا پنج شهر دارای بیشترین جاذبه گردشگری در این کشور را تا بی‌نهایت برای گروه محدودی از سرمایه‌گذاران خارجی باز کرده‌اند و در این مسیر با بهره‌برداری از سه ویژگی مشترک دسته‌ای از ثروتمندان ایرانی و البته به برکت شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان و رسانه‌های مجازی، موفق شده‌اند بازار املاک مسکونی کشورشان را به طرز بی‌سابقه‌ای رونق دهند. بازار املاک ترکیه در حال حاضر نقش دوبی را در اواسط دهه 80 شمسی برای انحراف سرمایه ایرانیان بازی می‌کند؛ سراب پیش‌روی سرمایه‌گذاران در این بازار اگرچه در قدم اول دیده نمی‌شود و شاید در کوتاه‌مدت نیز با مخفی‌کاری دلالان این املاک