«آن جادوگر آرشه‌به دست  رفته است»؛ این جمله روایت خداحافظی با آهنگساز و نوازنده برجسته آذربایجانی است که اجرای کنسرت در ایران را بیشتر از وطنش دوست داشت و  چهار سال‏ پس از خداحافظی‏اش با صحنه، به ایران آمد  و نتوانست در مقابل خواست قلبی‌اش‌برای برگزاری کنسرت در ایران مقاومت کند. هابیل علی‏اف، ‏ نه تنها نام بیگانه‏ای با گوش هنردوستان و مخاطبان موسیقی ایرانی نیست، بلکه بسیاری از دوستداران موسیقی نام علی‌اف را همواره در کنار نام بزرگان هموطن خود همچون شهناز، بهاری، ‏ پایور، ‏ یاحقی و... بر زبان می‌آورند. این سطح از قرابت و محبوبیت باعث شده است

خداحافظی با جادوگرکمانچه

«آن جادوگر آرشه‌به دست  رفته است»؛ این جمله روایت خداحافظی با آهنگساز و نوازنده برجسته آذربایجانی است که اجرای کنسرت در ایران را بیشتر از وطنش دوست داشت و  چهار سال‏ پس از خداحافظی‏اش با صحنه، به ایران آمد  و نتوانست در مقابل خواست قلبی‌اش‌برای برگزاری کنسرت در ایران مقاومت کند. هابیل علی‏اف، ‏ نه تنها نام بیگانه‏ای با گوش هنردوستان و مخاطبان موسیقی ایرانی نیست، بلکه بسیاری از دوستداران موسیقی نام علی‌اف را همواره در کنار نام بزرگان هموطن خود همچون شهناز، بهاری، ‏ پایور، ‏ یاحقی و… بر زبان می‌آورند. این سطح از قرابت و محبوبیت باعث شده است

تا مرگ این نوازنده آذربایجانی، برای قریب به اتفاق مخاطبان موسیقی و بخش قابل توجهی از هنردوستان ایرانی تلخ و سوگوارکننده باشد.این در حالی است که پیش از این و در چند روز گذشته خبرهای ضد و نقیضی از مرگ وی در سایت‌های خبری و برخی رسانه‌های چاپی منتشر شده بود اما خیلی سریع در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های رسمی خبر مرگ علی‌اف تکذیب شد. واکنش سریع و گسترده مخاطبان ایرانی به تکذیب خبر درگذشت علی‌اف پس از آنکه به کما رفته بود، به‌خوبی توانست اندوه جمعی ایرانیان از خداحافظی همیشگی این هنرمند با جهان را به نمایش بگذارد. با این همه خبر درگذشت علی‌اف هفته گذشته به صورت رسمی در رسانه‌ها اعلام شد و کمانچه و صحنه اجرای کنسرت‏ها به‌ویژه در ایران برای همیشه با دست‏های جادوگر آرشه خداحافظی کردند هرچند که خود علی‌اف سال ۸۴ در آخرین کنسرت زندگی‌اش در ایران برای همیشه از هواداران ایرانی‏اش خداحافظی کرده بود.

گذر کوتاه در زندگی 

 هابیل مصطفی اوغلو علی‏اف در ۶ خرداد ۱۳۰۶ در روستایی در منطقه آغ‏داش (جمهوری آذربایجان) به دنیا آمد. زمانی‏که هابیل علی‏اف در دبستان مشغول تحصیل بود احمد آغدامسکی خواننده مشهور آن زمان، اتاقی در خانه آنها اجاره کرد و این حضور و رفت‏وآمدهای آغدامسکی با دیگر موسیقیدانان سرآغاز علاقه هابیل به موسیقی شد. علاقه و کشش هابیل به موسیقی با تشویق و حمایت مادر همراه شد به گونه‏ای که بعدها در گفت‌وگویی اعلام کرد که حضورش در دنیای هنر را مدیون دو نفر است: اول احمد آغدامسکی و دیگری مادرش نسا خانم. با تشویق‏های آغدامسکی و حمایت‏های مادر وارد مدرسه موسیقی در آغ‏داش شد و ساز تار را انتخاب کرد ولی به علت ضعف جثه نمی‏توانست به درستی تار را در دست بگیرد به همین خاطر ساز کمانچه را برگزید.۱۱ ساله بود که اولین بار در مدرسه به اجرای موسیقی پرداخت. هابیل بعد از اتمام کلاس هفتم وارد مدرسه پداگوژی شد و همزمان نیز در تئاتر دولتی درام وزیروف آغ‌داش ساز می‏زد. در سال ۱۹۵۲ به باکو رفت و وارد مدرسه موسیقی عاصف زینالی شد و شروع به یادگیری ظرایف مقام‏های موسیقی نزد قربان پیریمف (نوازنده تار) و خان شوشینسکی کرد. در سال ۱۹۵۳ وی وارد انجمن فلارمونیک دولتی آذربایجان شد. اولین حضور وی در تلویزیون در سال ۱۹۶۱ بود که در آنجا وی سه‏گاه را با تکنیک‏های نوینی اجرا کرد که بحث‏های بسیاری را برانگیخت.هابیل علی‏اف اجراهای بسیاری در شوروی و همچنین ترکیه، ایالات متحده آمریکا، آلمان، انگلستان، فرانسه، هندوستان، پاکستان، ایران، مصر، سوئد، هلند، تونس، ژاپن، سوریه و… داشته است. وی در سال ۱۹۵۴ ازدواج کرده و صاحب سه دختر و یک پسر بود.

علی‏اف در ایران

 ایرانیان به شکل گسترده با نوای ساز علی‏اف درسال‏های اولیه بعد از انقلاب آشنا شدند، زمانی که برخی از آلبوم‏ها از تکنوازی‏های علی‏اف و رامیز قلی‏اف یا سمفونی شور امیراف در بازار موسیقی ایران توزیع شد.اما حضور جدی و صحنه‏ای علی‏اف در ایران به سال‏های اولیه دهه هفتاد خورشیدی باز می‏گردد. در آن سال واحد موسیقی حوزه هنری گروهی از نامی‏ترین هنرمندان موسیقی آذربایجانی را به تهران دعوت کردند که هابیل‏علی‏اف و عارف بابایف (آ‏واز‏خوان معروف) از جمله آنها بودند.آنها اجراهای مختلفی داشتند و علی‏اف نیز به همراه علی‏اصغر بهاری (نوازنده نامی‏کمانچه) در تالار اندیشه به اجرای برنامه پرداخت که با استقبال بالای مخاطبان روبه‌رو شد. برخی از اجراهای آنها نیز در سانس ویژه‏ای در ساختمان سینما آزادی تهران به صحنه رفت.در اجرای تالار اندیشه علی‏اف با همراهی تنبک همایون شجریان، کمانچه نواخت و مدتی بعد با تشویق جمعیت محمدرضا شجریان هم به آنها ملحق شد.شجریان 

آوازی در ماهور روی غزل «حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند» حافظ خواند و در ادامه تصنیف معروف مرغ سحر را با ساز علی اف اجرا کرد.علی‌اف مدتی بعد با آواز نصرالله ناصح‏پور و تنبک پیمان ناصح‏پور در تالار وحدت به اجرای برنامه پرداخت. همچنان‌که بعدها در ‏آلبوم سرمستان به همکاری با جلال ذوالفنون پرداخت.آخرین اجرای هابیل علی‏اف در ایران به ۱۰ سال قبل‌برمی‏گردد. اجرایی که خود آن را اجرای خداحافظی نامید؛ ۳۰ آبان ماه سال ۱۳۸۴ در تالار وحدت.در این اجرا علی‏اف ضمن نواختن قطعاتی در موسیقی آذری ترانه معروف «از برت دامن‏کشان/  رفتم‌ای نامهربان/  از من آزرده‏دل/  کی دگر بینی نشان /  رفتم که رفتم» علی تجویدی را برای حاضران اجرا کرد.

شیوه‌های نوازندگی

 «من همیشه آنقدر تمرین می‏کردم و به اندازه‏ای ساز می‏زدم که گاهی همسرم سازم را از من می‏گرفت. حتی زمانی که غذا می‏خوردم منتظر بودم که غذا تمام شود تا من دوباره ساز بزنم. موسیقی در همه لحظات زندگی‏ام با من همراه بوده و هست به‌ویژه زمانی که غمگین هستم خیلی به من کمک می‏کند.» این جمله را علی اف در گفت‏وگو با روزنامه همشهری در سال ۸۴ گفته بود که نشان‌دهنده تاکید بسیار او بر نوازندگی دقیق و درست و همچنین عشق و علاقه کم نظیرش به ساز زدن است.

هابیل علی‏اف ضمن آنکه با نغمه‏های موسیقی آذربایجانی آشنا بود، در شناخت نغمه‏های موسیقی ردیفی ایرانی نیز دستی چیره داشت. این چیرگی و تسلط را می‏توان از جواب‏ آوازهایی که در همان اجرای کوتاهش با محمدرضا شجریان به صحنه رفت، درک و دریافت کرد.علاوه‌بر آن او در نواختن ساز حس و شور ویژه‏ای داشت که این حس را به خوبی و هنگام نواختن ساز در صورت و حرکات بدن می‏توانستیم شاهد باشیم. باوجود آنکه در دوره شوروی سابق یکسان سازی سازها و نیز حذف نت‏های مربوط به موسیقی شرق یا همان ربع پرده‏ها انجام شد، علی‏اف اما توانست با ذهن و کار شخصی این مشکل را بر طرف سازد که اوج این هنرنمایی و نواختن فواصل موسیقی ایران را در اجرای همراه با شجریان می‏توان حس کرد.علی اف در نواختن کمانچه هم تکنیک ویژه‏ای داشت و علاوه‌بر شیرین‏کاری‏هایش، کنده‏کاری‏هایی که روی سیم‏ها و دسته ساز انجام می‏داد، مثال زدنی بود.

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

برای سیزدهمین سال درگذشت فرهاد مهراد- با صــدای بــــی صدا 

فرهاد؛ صدایی بی‌صدا در روزهای تلخ زمستان؛ صدایی که نزدیک به نیم قرن در ذهن‌ها …