درباره «در مرکز توجه» به انگیزه پخش آن در فستیوال ونیز 2015 

نمایش «در مرکز توجه» فیلم تازه تام مک کارتی در جشنواره معتبر ونیز امسال (از 11 تا 22 شهریور) توجه به این فیلم را که تا اکران عمومی‌اش در آمریکا و اروپا نیز فرصت زیادی نمانده بیشتر کرده و با این که «Spot Light» یکی از 21 فیلم بخش مسابقه دومین فستیوال برتر سینمای جهان نیست و خارج از این بخش به نمایش در آمده اما بدلایل مختلف و بخصوص موضوع فیلم رسانه‌ها و تماشاگران هفتاد و دومین دوره جشنواره ونیز با وسعت به تماشای این فیلم رفته‌اند و نظرات مثبت و منفی خود را در این ارتباط عنوان کرده‌اند.

یک موج بنیان برافکن

داستان تخلفات بزرگ در کلیساهای آمریکا 

درباره «در مرکز توجه» به انگیزه پخش آن در فستیوال ونیز ۲۰۱۵ 

نمایش «در مرکز توجه» فیلم تازه تام مک کارتی در جشنواره معتبر ونیز امسال (از ۱۱ تا ۲۲ شهریور) توجه به این فیلم را که تا اکران عمومی‌اش در آمریکا و اروپا نیز فرصت زیادی نمانده بیشتر کرده و با این که «Spot Light» یکی از ۲۱ فیلم بخش مسابقه دومین فستیوال برتر سینمای جهان نیست و خارج از این بخش به نمایش در آمده اما بدلایل مختلف و بخصوص موضوع فیلم رسانه‌ها و تماشاگران هفتاد و دومین دوره جشنواره ونیز با وسعت به تماشای این فیلم رفته‌اند و نظرات مثبت و منفی خود را در این ارتباط عنوان کرده‌اند.

یک موج بنیان برافکن

 

 «در مرکز توجه» (یا «زیر ذره‌بین») داستان تخلف‌های اخلاقی‌ای است که در کلیسای کاتولیک آمریکا توسط برخی کشیش‌های متخلف صورت می‌گیرد. این فیلم این فرضیه پرطرفدار را مطرح می‌کند که سران کلیسای کاتولیک بسیار کوشیده‌اند این مسئله را لاپوشانی کنند اما نتوانستند و در نتیجه افشای قضیه حالت یک موج بنیان برافکن را پیدا کرد. این اولین باری نیست که موضوعاتی از این دست و کج‌روی‌ها در کلیساهای غرب دستمایه فیلم‌های سینمایی قرار گرفته و با این که مک کارتی نتوانسته است در پنجمین فیلم بلند خود در شخصیت سازی و بخشیدن ابعاد لازم به کاراکترهای قصه‌اش به موفقیت موردنظر برسد و آدم‌های او در این قصه اغلب یک بُعدی و فاقد عمق از آب در آمده‌اند اما جذابیت اصل قصه و آنچه روی داده است و واکنش‌های مختلف در قبال آن توانایی حفظ بیننده‌ها را تا پایان کار دارد بدون این که لزوماً بر آنچه می‌بینند و بر فراز و فرودهای قصه مهر تایید بزنند و از آنچه می‌بینند راضی باشند.

جایی برای انکار نماند

 کارشناسان امور اجتماعی و مطلعان امور سیاسی در آمریکا معتقدند سران کلیسای کاتولیک فقط زمانی مجبور به واکنش و کنار گذاشتن کشیش‌های خاطی شدند که تخلف‌های اخلاقی آنها افشا و اثبات شد و جایی برای حاشا و انکار باقی نماند وگرنه تا قبل از آن موقع این مسوولان دائماً سرشان را به آن سمت گرفته و خود را به ندیدن می‌زدند و انگار اصلا اتفاقی نیفتاده است. پرونده‌ها و شکایات زیادی در دست است که نشان می‌دهند هرگاه تخلف‌های اخلاقی کشیش‌ها کشف شده سران کلیسا بدون اعلام صریح موضوع خاطیان را به مناطقی دور و شهرهای دیگر تبعید کرده‌اند تا فقط آب‌ها از آسیاب بیفتد و خانواده‌های لطمه دیده سرد شوند و موضوع را کمی تا قسمتی از یاد ببرند. نقطه اوج ماجرا و مرکز ثقل اتفاقات در این فیلم شهر بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا است و افرادی که تخلف کشیش‌ها را افشا کرده و آن را به اطلاع عموم رساندند، تعدادی از خبرنگاران روزنامه بوستون گلوب بودند و زمان وقوع این رویداد نیز بیش از یک دهه پیش بود.

استعفای اجباری اسقف بوستون

 افشای این مسایل به قدری تکان دهنده و ابعاد ماجرا چنان وسیع بود که اسقف اعظم بوستون که کاردینال لاو نام داشت مجبور به استعفا از سمت خود در سال ۲۰۰۲ شد. وی نیز ابتدا مقابل موج افشای تخلف‌ها ایستادگی و سعی کرد که ماجراها را رفع و رجوع کند اما وقتی دید کار از کار گذشته و مخالفت‌ها و اعتراض‌ها مثل یک مشت محکم شده و در آستانه برخورد با خود اوست، گذاشت و رفت.

فرق گروه تحقیق بوستون گلوب با سایرین

 تام مک کارتی و جاش سینگر که در نوشتن سناریوی این فیلم با مک کارتی مشارکت کرده، برای به تصویر کشیدن دقیق آنچه روی داده است، تمرکز خود را بر روی گروه تحقیقاتی روزنامه بوستون گلوب و به واقع بر روی کسانی گذاشتند که این تخلف را افشا و بیان کردند. فرق این روزنامه‌نگاران با سایر افرادی که با این گونه مسایل مواجه شدند در این نکته بود که کوتاه نیامدند و تا وقتی تحقیقات‌شان به نتیجه نهایی منجر نشد، کارها را متوقف نکردند.

با تمامی تلخی‌ها

 این مشکل وجود دارد که مک کارتی و سینگر از این افراد مردانی جذاب در فیلم خود نساخته‌اند و بازیگران توانای ایفا کننده این رل‌ها هم به رغم تمامی مساعی‌شان نتوانسته‌اند به این رل‌ها و به کل فیلم جان لازم را بدهند ولی اصل این داستان دراماتیک با تمامی تلخی‌اش وجود دارد و قابل حس کردن است و ضعف فوق نیز نمی‌تواند این مسئله را کمرنگ کند. اکثر این مردان و به واقع تمامی‌شان آدم‌هایی حقیقی و همان روزنامه نگارانی هستند که هویت حقیقی‌ کشیش‌های خطاکا را افشا و آنها را گرفتار قانون و یا حداقل حاشیه نشین کردند و ایفای رل‌شان در این فیلم با امثال مارک رافالو، مایکل کیتون، راشل مک آدامز، برایان دارسی جیمز و جان اسلیتری است و استنلی توچی هم در رل روان کاوی که ابتدا بعضی حقایق را پنهان می‌کند و سپس دریایی از اطلاعات را در اختیار خبرنگاران فوق قرار می‌دهد حضوری محسوس در «Spot Light» و تنها این افسوس احساس می‌شود که اگر مک کارتی قدری خوشفکرتر عمل می کرد، این فیلم می‌توانست از این هم بسیار بهتر باشد.

منبع: Film Review

 

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

در پیچ و خم‌های ناهموار زندگی

این که هر دو هنرمند فوق مثل تویبین از جوامع بریتانیایی می‌آیند کمک کرده تا فیلم یکدست‌تر شود و راویان فیلم غریبه‌هایی نباشند که با زبان فرهنگی متفاوتی سخن می‌گویند. نیک هورنبی مثل خود تویبین در درجه اول یک رمان نویس بوده که بعداً به سناریو نویسی کشیده شده است. حتی فاصله سنی این دو نفر نیز اندک است و هورنبی فقط دو سال از تویبین جوان‌تر است. هورنبی که متولد شهر ردهیل در منطقه ساری انگلیس است، اولین کتابش را که مجموعه‌ای از اطلاعات و نوشته‌ها درباره برخی نویسندگان آمریکایی مثل توبیاس وولف بود و