همزمان با رشد فزاینده فیلم‌های مذهب‌گرا در غرب و زیادتر شدن هر ساله فیلم‌هایی که بازگشت به مذهب (مسیحیت) برای رهایی از شیاطین سیاسی و اجتماعی را الزامی توصیف می‌کنند، فیلم‌هایی هم رواج یافته‌اند که همین تم‌ها را به شکلی ملایم‌تر در قالب داستان‌هایی ظاهراً حادثه‌ای و با آرایه‌هایی متفاوت مثلا موضوعات ورزشی و انگیزش‌های حرفه‌ای مطرح می‌کنند اما اصل و بنیان آنها نیز مثل فیلم‌های مذهب‌گرا بر پایه دین گرایی و تبلیغ اعمال نیک به نیت عقب راندن شر و نشانه‌های آن است.

مدرسه‌ای برای اتحاد نژادها

همزمان با رشد فزاینده فیلم‌های مذهب‌گرا در غرب و زیادتر شدن هر ساله فیلم‌هایی که بازگشت به مذهب (مسیحیت) برای رهایی از شیاطین سیاسی و اجتماعی را الزامی توصیف می‌کنند، فیلم‌هایی هم رواج یافته‌اند که همین تم‌ها را به شکلی ملایم‌تر در قالب داستان‌هایی ظاهراً حادثه‌ای و با آرایه‌هایی متفاوت مثلا موضوعات ورزشی و انگیزش‌های حرفه‌ای مطرح می‌کنند اما اصل و بنیان آنها نیز مثل فیلم‌های مذهب‌گرا بر پایه دین گرایی و تبلیغ اعمال نیک به نیت عقب راندن شر و نشانه‌های آن است.

بهتر از تصورات مردم؟

یکی از جدیدترین فیلم‌های این سبک و روال کاری است به نام «Wood Lawn» ساخته برادران اروین (اندرو و جان) که از آنها پیشتر هم فیلم‌هایی با مضامین خانوادگی همچون «شب بیرون رفتن مادر» و «خلیج اکتبر» روانه بازار شده بود. منتقدان این گونه فیلم‌ها معتقدند که این آثار کلکسیونی از کلیشه‌های تکراری‌اند و آن قدر در بند مضمون‌اند که از رشد کاراکترها به صورت فردی جلوگیری می‌کنند و این باور را دارند که بینندگان را میهمان فیلمی کرده‌اند که از تصورات آنها بسیار بهتر است حال آن که شاید این طور نباشد.

در شهر بیرمنگام

فیلم «Wood Lawn» متمرکز بر وقایع حقیقی دبیرستان وودلاون واقع در شهر بیرمنگام در ایالت الابامای آمریکا در سال ۱۹۷۳ است. این سال و مکانی است که در آن برای اولین بار در این شهر خاص کلاس‌های درس پذیرای هر دو نژاد سفیدها و سیاهان شد و این دو قشر با یکدیگر ادغام شدند و کنار هم روی صندلی کلاس‌های درس نشستند. طبیعی بود که این تقسیم و اقدام به اجرای آن موجی از اعتراض‌های اجتماعی را از سوی طرفداران تبعیض نژادی و مخالفان یکسان سازی مکان‌های تحصیل برانگیزد و شهر را به هم بریزد و بین محصلان نیز برخوردهایی روی داد.

برای کاستن از تنش‌ها

در چنین فضایی و در حالی که شهر به دو قسمت و دسته تقسیم شده، فیلمسازان بر روی کاراکتر تندی جرلدز (با بازی تیک بیشاپ) تمرکز می‌کنند که مربی رشته «فوتبال آمریکایی» در مدرسه وودلاون و هدایتگر تیم منتخب این مدرسه در این ورزش است. وی می‌کوشد تنش‌هایی را که گفتیم کاهش بدهد و در این راه برای بازیکنان این تیم آموزه‌های مسیح را قرائت می‌کند و می‌گوید اولین اصل بشریت و نخستین نیاز جوامع انسانی، قوه بخشش و میل به همراهی و کمک به سایرین است.

نکته کلیدی

در چنین مرحله حساس و مهمی است که یک بازیکن سیاهپوست به نام تونی ناتان (کالب کاستیل) به این تیم می‌پیوندد و او از بهترین و توقف ناپذیرترین بازیکنان رشته «فوتبال آمریکایی» در سطح مدارس کشور است. به لطف مهارت‌های او و پند گرفتن از آموزه‌های مذهبی که جرلدز با کمک یک تبلیغ گر مذهبی به نام هنک (شون آستین) در گوش بازیکنان تیم نجوا می‌کند، این تیم اوج می‌گیرد و در مسابقات «فوتبال آمریکایی» مدارس آمریکا به پیروزی پشت پیروزی دست می‌یابد. نکته مهم و کلیدی در این پروسه این است که بازیکنان این تیم در حالی که هم سفیدپوستان و هم سیاهان در جمع‌شان یافت می‌شود، دست اتحاد به یکدیگر می‌دهند و می‌پذیرند که برادر یکدیگر باشند و از هر چیز دیگری و از باورهایی ناقض آن دوری کنند. پس از اولین سخنرانی روشنگرانه هنک برای بازیکنان، آنها قبول می‌کنند که اگر سرزمین موعودی برای آنها در کار باشد، متحد شدن در راههای اجتماعی و طی مسیر پیش رو با همراهی یکدیگر و پایان دادن به مناقشات اجتماعی و نژادی است.

آدم‌هایی برای یک صحنه

در این میان سه نفر از محصلان که در ردیف آخر و پشت سر بقیه نشسته‌اند و در میان‌شان کاراکتر براندو ایتون هم مشاهده می‌شود با بی‌میلی به حرف‌های هنک گوش می‌کنند و مشخص است که علم مخالفت را برداشته‌اند و حاضر نیستند اتحاد و همراهی دو نژاد مختلف را برتابند. در عین حال اندرو و جان اروین در مقام قصه پردازان و کارگردانان و همه کاره‌های این پروژه در قسمت‌ها و نماهای بعدی این فیلم اشاره مجددی به این کاراکترها نمی‌کنند و معلوم نیست برای چه در آن سکانس تصویرشان را ارائه کرده‌اند.

دیگر مسایل نادیده گرفته شده

شاید هم این دو برادر فیلمساز مطمئن‌اند تشریح برخورد فیلم‌ مدرسه وودلاون که آن را کلنل‌های وودلاون می‌نامند با یک تیم آموزشگاهی دیگر به نام بنکز جتس چنان مهم و توجه برانگیز است که سایر مسایل و کاستی‌های قصه زیر سایه آن گم می‌شود. این یک مسابقه واقعی و مهم بود و هنوز از آن به عنوان مهمترین مسابقه ورزشی آموزشگاهی در تاریخ ایالت آبامای آمریکا یاد می‌شود و بیش از ۴۰ هزار تماشاگر را به ورزشگاه شهر کشاند. مخالفان فیلم وودلاون و منتقدان آن می‌گویند تکیه بیش از حد سازندگان فیلم روی رنگ و نژاد حاضران در مسابقه نادیده گرفتن سایر مسایل آن بازی و افراط در ترسیم وجوه نژادی آن رقابت است ولی بنظر نمی‌رسد که چیزی در آن دیدار مهمتر از مسایل نژادی بوده باشد و ترسیم چهره‌های خشمگین و مصمم هر دو طبقه در طول فیلم قدمی در همین راه است. همین مسایل سبب شده کاراکتر سازی‌های فردی کمتر از حد کفایت باشد و به جای این که بیننده‌ها قادر به همذات پنداری با افراد و تک نفرات باشند، مجبورند در پی موجی بیایند که فیلمسازان به راه انداخته‌اند.

تفاوت‌های دو مربی

در همین راستا است که حتی حجم زمانی اختصاص یافته به کاراکتر تونی ناتان نیز اندک می‌نماید و این در حالی است که او در مرکز اتفاقات قرار دارد و با درخشش وی است که تیم کلنل‌های وودلاون به بالاترین مدارج در مسابقات منطقه می‌رسد. ارزش‌های مربیگری توام با رسالت کاراکتر جرلدز هم فقط زمانی مشخص می‌شود که برادران اروین کارها و روحیات مربی تیم مقابل (با بازی سی توماس هاول) را به نمایش می‌گذارند و او از آنهایی است که می‌گوید هدف هر چیزی را توجیه می‌کند و پیروزی به هر قیمتی را باید در دستور کار قرار داد از این منظرها فیلم برادران اروین که حتی جان وویت معروف نیز در آن نقشی را برعهده دارد، درس آموز است و تبلیغ مسیحیت نیز در بسیاری از شئون فیلم جای مستحکمی دارد اما این قطعاً بهترین فیلم در میان آثار متعدد مذهب محوری نیست که طی سالهای اخیر در غرب باب و ارائه شده و طرفداران بسیاری یافته‌اند و با بودجه‌ای اندک فروشی فراوان داشته‌اند.

مشخصات فیلم

عنوان: «وودلاون» محصول: آمریکا تاریخ اکران: اکتبر ۲۰۱۵

ژانر: درام مذهبی  سناریست‌ها: جان اروین و کویین تون پیلپز

کارگردانان: اندرو اروین و جان اروین  بازیگران: نیک بیشاپ، کالب کاستیل، شون آستین، سی توماس هاول، جان وویت و براندو ایتون.

منبع: Atlanta Journal

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

در پیچ و خم‌های ناهموار زندگی

این که هر دو هنرمند فوق مثل تویبین از جوامع بریتانیایی می‌آیند کمک کرده تا فیلم یکدست‌تر شود و راویان فیلم غریبه‌هایی نباشند که با زبان فرهنگی متفاوتی سخن می‌گویند. نیک هورنبی مثل خود تویبین در درجه اول یک رمان نویس بوده که بعداً به سناریو نویسی کشیده شده است. حتی فاصله سنی این دو نفر نیز اندک است و هورنبی فقط دو سال از تویبین جوان‌تر است. هورنبی که متولد شهر ردهیل در منطقه ساری انگلیس است، اولین کتابش را که مجموعه‌ای از اطلاعات و نوشته‌ها درباره برخی نویسندگان آمریکایی مثل توبیاس وولف بود و