درباره «ققنوس»، فیلم تفکر برانگیز و جدید کریستین پتزولد
«ققنوس» عنوان فیلم دراماتیک تازهای از کریستین پتزولد با رجوع به زمان جنگ جهانی دوم و جولان نازیهای قاتل در سطح اروپاست که تا ساعتها بعد از دیدنش از فکر آن رهایی نخواهید یافت و کسب حداقل سه ستاره از حداکثر 4 ستاره ممکن از جانب اکثر منتقدان آمریکایی و اروپایی در دو هفتهای که از شروع اکران جهانی آن میگذرد، نشانهای از صحت این ادعاست. «ققنوس» داستان فرآیندهایی در زندگی آدمها است که به هیچ شکل حاضر به از دست دادن آن نیستند و برای بازیابیاش دست به هر کاری میزنند و اگر رنگ و لعاب آن هم عالی است، علت را در ریشههای کار عمیق کریستین پتزولد جستجو کنند. این فیلمی است که جای پتزولد را به رغم ناشناخته ماندن در بازار بسیار مهم سینمای آمریکا و کانادا در جمع پیشروترین کارگردانهای اروپا حفظ میکند. با نماها و یادگارهایی از «سرگیجه» شاهکار ماندگار سال 1959 آلفرد هیچکاک و با یک زبان بصری شگفتانگیز فیلم پتزولد هرگز وجوه انسانیاش را از دست نمیدهد و در ضمن از نحوه رویاروی شدن یک کشور بد اقبال با تراژدی جنگ و پی آمدهای آن سخن میگوید. در شرایط حاضر که اکثر فیلمها تاریخ مصرف کوتاهی دارند و هدف خاصی جز سودجویی اقتصادی ندارند، «ققنوس» به خاطر نوع روایت گویی و ادوات و ماتریالی که محصول فکر و اندیشهای برتر است و با واداشتن بینندگان به بحث و تفحص پیرامون خود از سایر فیلمها تفکیک و تبدیل به اثری متفاوت میشود.
یکی از بازماندهها
«ققنوس» با تصویری حک شده در تاریکی آغاز میشود. این تصویر مربوط به زنی به نام لنی (با بازی نینا کانزن دورف) است که یک مسافر زن ظاهراً زخمی و خونآلود و بانداژ شده را به سمت شهر برلین آلمان باز میگرداند. صورت این زن به شدت جراحت برداشته اما او بازمانده یکی از بازماندگان بازداشتگاههای آلمان نازی است و از چنان مهلکه مرگآفرینی گریخته و البته تغییراتی در چهره او داده شده است. این دو نفر از یک ایستگاه بازرسی عبور میکنند و چراغ جلوی اتومبیلشان صحنه را نورانی میکند اما فقط برای لحظاتی زیرا این فیلم بیشتر شرح رویدادهایی در تاریکی است و هر نور ولو خیرهکنندهای نیز عمر چندانی در آن ندارد.
زندگی شیرین از دست رفته
به تدریج در مییابیم که فرد مسافر مجروح نلی لنز نام دارد (با بازی نینا هاس که معمولاً در اکثر فیلمهای پتزولد حضور دارد) و او یک هنرمند و موزیسین شاغل در یک کلوب در برلین است و عکسهای موجود نشان میدهد که او در گذشته در کنار دوستش لنی زندگی شیرینی داشت. او با یک مرد ظاهراً مطمئن و درستکردار به نام جانی (با بازی رونالد رزفیلد، دیگر بازیگر اکثر فیلمهای پتزولد) ازدواج کرده بود و حاصل زندگی زناشوییشان هم مثبت بود. همه اینها قبل از به قدرت رسید «SS»ها و به واقع حزب نازی در آلمان و دست انداختن آنها به ارکان قدرت و سپس راندن مردم به دلایل مختلف بود. این چنین است که جانی در تاریخ 4 اکتبر بازداشت و برای بازپرسی و ارائه اطلاعات مورد نظر به مقر نازیها منتقل میشود.
پذیرش بعد از انکار
انواع تصورات و ابهام و سوالات درباره وی حس و بیان میشود. آیا او همسرش را که مخالف نازیها بوده، لو داده است؟ این سوالی است که خیلیها پاسخ آن را با کلمه مثبت میدهند اما نلی از پذیرش آن سر باز میزند و همچنان دوست ندارد این را باور کند. به نلی پیشنهاد میدهند که برای رهایی از این قضیه و تبعات آن دست به جراحی پلاستیک روی چهرهاش بزند و با دوست هویت آدمی دیگر از دست نازیها که او را شناختهاند بگریزد و به زندگی راحتش ادامه بدهد. عجیبتر آنکه نلی با رد کردن حقایق موجود همچنان بر حفظ چهرهاش پا فشاری میکند و میگوید: من میخواهم همان چهرهای را داشته باشم که واقعاً دارم و خودم باشم. از این طریق نلی همچنان به نادیده گرفتن آنچه روی داده است و به ندیدن خیانتهای ناآشکار «جانی» به خود ادامه میدهد ولی در نهایت برخی از تغییرات را میپذیرد و با چهرهای تقریباً تازه و در تضاد با توصیه لنی به برلین باز میگردد و آنجا به دنبال جانی میگردد. او در شهری که دستخوش تغییرات زیادی شده و زیر پای نازیها میلرزد. زنی درهم شکسته و فاقد اطمینانهای لازم است. او رو به لنی میکند و میگوید که دیگر وجود خارجی ندارد و باید وی را فراموش کرد و هر چیزی را هم که او با آن خوش بوده است، باید پایان یافته تلقی کرد. اینجا است که واژه «ققنوس» قید شده در عنوان فیلم عینیت مییابد و «ققنوس» عنوان کلوبی است که هر چند هنوز رفت و آمدها به آن ادامه دارد اما شبیه به محلی است که توفان بر آن نازل شده باشد. عجیب است در شهری که طی جنگ جهانی گیر نازیها با هر ملیت دیگری در اروپا بارها توسط نیروهای متفقین و به ویژه بریتانیاییها بمباران و کوبیده شده است، مردم همچنان این کلوب را از یاد نبردهاند و همانطور که پیشتر ذکر شد، به آن رفت و آمد دارند و عجیبتر آنکه نلی روزی جانی را در همین محل مییابد ولی چون تغییر چهره داده، خودش را به او معرفی نمیکند. جانی دست بردار نیست و به او پیشنهاد میدهد در نقشهای که او برای گرفتن بیمه زن مردهاش در سر دارد با او همراهی کند. وی به واقع فردی را میخواهد که رل زن مرده او را بازی کند و از منظر او چه بهتر که نلی این کار را انجام بدهد. در حالت حاضر هیچکس نمیپذیرد که زن وی مرده است و در نتیجه گرفتن ارث وی غیرممکن است اما اگر نلی ظاهر شود و رل جنازه خود را بازی کند(!) قانع کردن مقامها و دریافت این ارثیه کلان امکانپذیز میشود و این در حالی است که جانی هنوز پی نبرده زنی که پیش رو دارد همان نلی یعنی همسر سابق وی است.
دست روی پیشانی
اینها به معنای شبیهتر شدن داستان «ققنوس» با قصه «سرگیجه» شاهکار 56 سال پیش آلفرد هیچکاک است زیرا جانی میکوشد زن به ظاهر غریبهای را به شکل همسر سابقش در بیاورد که به واقع همان فرد است اما جانی قادر به تشخیص هویت واقعی وی بعد از جراحی مختصر اخیر روی چهره او نیست. او نلی را به عرصه زندگی برمیگرداند و به این ترتیب به او فرصت انتقام گرفتن از خود را نیز میدهد و اگر چه نلی از این فرصت میگذرد اما اصل قضیه نقض نمیشود. جانی هرگز باور ندارد زنی که در کلوب ققنوس دیده و شریک احتمالی او در گرفتن ارثیه خواهد بود، همان همسر سابق وی است و برخی نشانههای این امر را نیز نادیده میگیرد. نلی میپذیرد که دوباره نلی شود و وقتی به عنوان دلایل مرگش اتفاقات رخ داده در بازداشتگاه نازیها را مطرح میکند و سپس از فرط سردرد دست روی پیشانیاش میگذارد، جانی باز نمیفهمد که نلی و زندگیاش یک حقیقت است و نه خیال و تقلب و جعل.
در میان اوهام
قصهای از این دست و بازیهای خوب، این ماجرا را که شبیه به نحوه برخورد کاراکتر جیمز استوارت با کاراکتر کیم نوواک در فیلم کلاسیک «سرگیجه» است، بیش از پیش جلوه و جذابیت میبخشد و همین ابهام و تشابه است که از «ققنوس» فیلم قابل توجهی در اواخر دومین ماه تابستان 2015 میسازد. فراموش نکنیم که در «سرگیجه» هم کاراکتر استوارت تا زمان مرگ حقیقی نوواک بر اثر تصادفش از بلندی واقعا نمیداند این زن کیست حال آنکه او میتواند همسر دوست وی باشد که چند سال پیش از او خواست همسر مشکوک وی را زیر نظر بگیرد و استوارت در میان اوهامش وی را گم کرد.
مشخصات فیلم
3عنوان: «ققنوس»
3محصول: سینمای آلمان، آگوست 2015
3ژانر: درام، جنگی /3سناریست و کارگردان: کریستین پتزولد
3مدیر فیلمبرداری: هانس فروم
3طول مدت: 98 دقیقه
3بازیگران اصلی: نینا هاس، رونالد زرفیلد و نینا کانزن دورف.
منبع: Evening Standard