سیما بینا اسمی آشناست شاید هم صدایی آشناست. صدایی که از بلندای قله های سرد و بلند  شمال خراسان ، از دشت های وسیع و گرم جنوب خراسان ، از سینه مردمان صبور و خونگرم روستاهای زیبای ایرانمان بر میخیزد. صدایی که ترانه هایی محلی را فریاد می کند که ملتی در سرودنش نقش داشته اند ، ترانه هایی که بی پیرایه و ساده اند ، صمیمی و بی تکلفند ، سروده شده اند تا درد را همدمی باشند و غربت را ناله ای.

ما یار نداریم و غم یار نداریم 

سیما بینا اسمی آشناست شاید هم صدایی آشناست. صدایی که از بلندای قله های سرد و بلند  شمال خراسان ، از دشت های وسیع و گرم جنوب خراسان ، از سینه مردمان صبور و خونگرم روستاهای زیبای ایرانمان بر میخیزد. صدایی که ترانه هایی محلی را فریاد می کند که ملتی در سرودنش نقش داشته اند ، ترانه هایی که بی پیرایه و ساده اند ، صمیمی و بی تکلفند ، سروده شده اند تا درد را همدمی باشند و غربت را ناله ای.

 سیما بینا راوی یادگار نیاکان دیروز ماست که این ترانه ها را به زیبایی و شور انگیزی با صدای سازهای محلی در می آمیزد و به گوش جانمان می ریزد. 

 سیما  از شهر خوسفِ ، توابع بیرجند در خراسان جنوبی و از دل خانواده‌ای اهل ذوق و هنر برآمده. پدرش از اهالی باذوق بیرجند بود. صدای خوشی داشت و آواز می‌خواند، ‌شعر می‌گفت و تار هم می‌نواخت. پدر و مادرسیما به استعداد وی در زمینه هنر توجه کردند و او را در یادگیری موسیقی و آواز، تشویق و یاری ‌‌رساندند و در اولین قدم به تهران مهاجرت نمودند . زمانی که به تهران نقل مکان کردند، پدرش او را به رادیو برد و به آقای‌ داوود پیرنیا معرفی کرد

 سیما کارش را از استودیو گلها و برنامه گلهای رنگارنگ و گلهای جاویدان که زیرنظر داوود پیرنیا تهیه می‌‌شد، شروع کرد. 

 وی آوازهای سنتی موسیقی ایرانی را همزمان  از پدرش و هنرمندانی مانند استاد عبدالله‌خان دوامی، استاد زرین‌پنجه، استاد معروفی، استاد فرامرز پایور و موسیقیدانان دیگری یاد گرفت .. همنشینی با استادان موسیقی کلاسیک ایرانی باعث شد همزمان به آموختن موسیقی ردیف دستگاهی‌هم بپردازد و در فضای مُدزده آن روزهای موسیقی بتواند به امضایی مشخص برسد. او در عین حال پُلی شد برای پیوند موسیقی اصیل محلی با مردمی که در شهرهای در حال گسترش زندگی می‌کردند.

 سیما بعد از سال۱۳۵۷ در کنار تدریس موسیقی کلاسیک ایرانی و آواز به تحقیق و جمع‌آوری ترانه‌های محلی ایرانی و بازنویسی آهنگ‌های مردمی و روستائی، به‌خصوص موسیقی‌های محلی زادگاهش، خراسان پرداخته‌است. او با سفر به دورافتاده‌ترین نقاط این ناحیه توانست مجموعه‌ای از ترانه‌ها و آهنگ‌های کمیاب و تقریبا فراموش‌شده را جمع‌آوری کند؛ موسیقی‌ای که توسط مردان و زنان قوم‌های مختلف و در حین کار روزانه و مراسم‌های آیینی شکل گرفته و زمزمه شده بود.

او مجموعه لالایی‌های ایران را در ادامه پژوهش‌ها و سفرهایش که برای موسیقی محلی به مناطق مختلف ایران داشته، از میان مردم شهر و روستاها جمع‌آوری کرده و با علاقه و پشتکار و سعی و تلاش، تمام آنها را با لحن و لهجه‌های مختلف تمرین و ضبط کرده است .

سیما بینا نخستین زنی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ کلاس تعلیم آواز دایر کرد. وی همچنین نخستین زنی بود که در تالار وحدت موفق به اجرای کنسرت شد. او از سال ۱۳۷۲ برای ارائهٔ گنجینهٔ یافته‌هایش در موسیقی محلی ایرانی به جشنواره‌های معتبر موسیقی در سراسر دنیا دعوت شده‌است و موسیقی مردمی ایران رابه گوش جهانیان رسانده‌است.

آلبوم هایی که تا کنون از سیما بینا وارد بازار شده شامل : همدل ، پریشان، شولا، نوایی، درنا، حنایی، بانو جان، زلفای یارم، موسیقی جنوب خراسان، آوای صحرایی۱ و  ۲،  لاله زار، یا مولا و…میباشند. 

به همت آقای کیانی مدیر موسسه موسیقی نوا آرت، یک شنبه شب هجدهم اکتبر سالن سنت لوکس میزبان مشتاقانی بود که از دور و نزدیک گرد آمده بودند تا از نوای گرم و شیرین این بانو لذت ببرند.نوازنده های گروه عبارت بودند از: حسین محمد زاده( دوتار) امیر عباس زارع (سه تار) بابک ماسالی (دف) و خانمها معتمدی ، عمادیان ، موسی پور ، شایسته ، سلیمانی و خانباغی که بانو سیما بینا را در بخش هایی از آواز همراهی میکردند.

 قسمت اول برنامه با موسیقی تربت جام و مقام  اشتر خجو آغاز شد. دوتار نوازی استادانه آقای محمد زاده و نوای گرم و دل انگیز سیما گوش جان را نوازش میکرد و یاد سرزمین بیکران در دلهای مشتاق غوغایی به راه انداخته بود . مقام صیاد با شعری از حافظ شروع شد و در ادامه دو بیتی های محلی ، آهنگ دل شیدا ، الله مدد ، سرو خرامان و مقام کبک زری اجرا شد. تصنیف (ما یار نداریم ) با شعری از مولانا جلال الدین رومی و ریتمی شاد و دلنشین ، حسن ختام قسمت اول برنامه بود. 

ما یار نداریم و غم یار نداریم 

  ما یار به جز خالق غمخوار نداریم

ما مست صبوحیم ز میخانه توحید

  حاجت به می و خانه خمار نداریم

 پس از یک استراحت ۲۰ دقیقه ای گروه روی سن باز گشت تا با تصنیف دلستان برنامه آغاز شود. دو نوازی دوتار و سه تار در مایه شور، هنرمندی دو نوازنده جوان و خوش ذوق گروه را به خوبی نمایان میکرد. پس از این دو نوازی تصنیف  (یار میگوید الله ) که از سروده های پدر سیما بود فضایی شیرین و معنوی در سالن ایجاد کرد. آهنگ بعدی ، مقام معروف نوایی بود که شاید همه ما حداقل یک بار در طول زندگی خود ، شیرینی و زیبایی این آهنگ را در تار و پود جانمان حس کرده باشیم. ترانه نوایی یا به عبارتی “نهان خانه دل” بدون تردید یکی از شاخص ها و به تعبیری یک استاندارد در موسیقی سنتی و فلکلور فارسی است که اولین بار توسط استاد غلامعلی پورعطایی به این شکل و آهنگ متداول ،تکنوازی و اجرا شد. سیما این ترانه را به شیوه خاص خودش ، بسیار ماهرانه و دلنشین اجرا کرد تا یک بار دیگر نشان دهد با اینکه در سالهای آغازین دهه هفتم زندگیست اما هنوز صدایش از قدرت و توانایی های مطلوبی برخوردار است.

برنامه با آهنگ زیبای مجنون نبودم و  تشویق بی وقفه حضار به پایان رسید تا شبی به یاد ماندنی در ذهن و خاطره تک تک افراد حاضر در سالن باقی بماند. 

 کدوم کوه و کمر بوی تو داره یار

کدوم ماه جلوه ی روی تو داره

همون ماهی که از قبله زند فریاد

نشون از داغ ابروی تو داره

مجنون نبودم مجنونم کردی

از شهر خودم بیرونم کردی یار

نوشته: سیما توحدی – عکس: محمود احمدی

 

 

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

ادبیات مهاجرت یا نویسندگان مهاجر؟

وقتی آثار یك نویسنده قبل از هر چیز زاییده فرهنگ داخل از كشور باشد، نمی …