ادبیات مهاجرت یا نویسندگان مهاجر؟

وقتی آثار یك نویسنده قبل از هر چیز زاییده فرهنگ داخل از كشور باشد، نمی توان او و آثارش را در زمره ادبیات مهاجرت قرار داد، هرچند كه نویسنده در خارج از كشور زندگی كند.سال های اقامت در خارج از كشور دلیل بر آن نیست كه آثار منتشره خارج از ایران جزء ادبیات مهاجرت قرار گیرد. بنابراین ادبیات مهاجرت در برگیرنده تمامی آثاری كه در خارج از كشور نوشته می شود، نیست. به همان گونه كه آن دست از آثاری كه از نویسندگان داخل از كشور با موضوع مهاجرت نوشته می شود و مكان رخداد و آدم های آن در خارج از كشور است، در زمره ادبیات مهاجرت قرار نمی گیرد.شاید این دست آثار را بتوان در زمره ادبیات اقلیمی خارج از كشور قرار داد، اگرچه كه این اقلیم در برگیرنده جغرافیا و فضای خارج از كشور باشد. به گفته “محمد قاسم زاده ” ادبیات مهاجرت شاخه ای بسیار قوی است كه همپای ادبیات داخلی پیش رفته است. صادق هدایت، صادق چوبك و بزرگ علوی از نویسندگانی هستند كه ادبیات مهاجرت را پیش بردند و در رشد و شكوفایی آن نقش چشمگیری داشته اند. چرا كه دو عنصر زبان و موضوع مهم ترین دغذغه نویسنده مهاجر است. در حالی كه بیشتر نویسندگان مهاجر تنها به ارایه خاطراتشان در ایران روی آورده و از مساله مهمی به نام مهاجرت غافل مانده اند؛ به گونه ای كه اغلب آثار آنها شباهتی با ادبیات مهاجرت ندارد.‌موضوع مهمی كه دغدغه این نویسندگان است، استفاده از زبان است. به لحاظ زبان نیز اغلب نویسندگان مهاجر تلقی خاصی از این عنصر دارند و در بیشتر آثارشان به زبان فاخر روی می آوردند. ادبیات مهاجر یعنی نویسنده ای مهاجر كه به زندگی مهاجر نشینان می پردازد. اما برخی تمام نوشته های نویسندگان مهاجر را در زمره ادبیات مهاجرت قرار می دهند.به طور مثال آن چه آثار گلی ترقی را در نوع ادبیات مرسوم به ادبیات مهاجرت قرار نمی دهد، ناشی از بن مایه های آثار اوست. آثار ترقی به نوعی خود نوشت نویسنده به شمار می رود. وی در این خود نوشت ها اغلب به نوشتن گذشته خود می پردازد.داستان های وی اغلب در لحظه حال شروع می شود, نشانه ای در این زمان او را به گذشته می كشاند و دوباره به زمان حال باز می گردد. بخش عمده این گذشته مربوط به سال هایی است كه نویسنده در ایران زندگی می كند. كودكی و نوجوانی نویسنده، بیشترین دوره زمانی آثار ترقی است. به نوعی می توان گفت كه ترقی با نشانه ای در زمان حال به گذشته مهاجرت می كند.در بسیاری از آثار نویسندگان مهاجر خارج از كشور نیز می توان این رویكرد به گذشته و باز سازی گذشته و تعلقات خاطر گذشته در زمان حال را مشاهده كرد. برخی از این رویكردها در حد نوستالژی باقی می ماند. در آثار این دست از نویسندگان تنها گذشته بازگو و نوشته می شود. بخش عمده ای از آثار ترقی نیز از این خصیصه برخوردار است. این ویژگی در برخی از آثار نویسندگان داخل از كشور نیز وجود دارد.

یكی از ویژگی های ادبیات مهاجرت در این است كه نویسنده مهاجرهویت خود را در برزخی بین گذشته ای كه پشت سرگذاشته و آینده ای كه در پیش رو دارد، می جوید. اگرچه ترقی در بخش عمده ای از داستان هایش به دنبال یافتن خویش و همان هویت یابی از طریق باز گویی گذشته و پرداخت آن در قالب گذشته است، به دنبال هویت یابی در آینده ای كه پیش رو دارد، نیست. آینده در داستان های ترقی جایگاه چندانی ندارد. داستان ها اغلب از زمان حال به گذشته نقب می زنند.نویسنده در هزارتوی زمانی كه به گذشته های دور ختم می شود، به دنبال بازگویی خاطرات خود است. بازگشت به گذشته با زبانی ساده اما روان، باعث شده تا بعضی آثار او را قبل از هر چیز در زمره خاطره نویسی قرار دهند و از داستان خواندن آنها بپرهیزند. نویسنده مهاجر در دوره ای كه از نوشتن خود در موقعیت گذشته كنده می شود و به نوشتن موقعیت خود در كشور میزبان می پردازد، تلاش می كند تا ضمن تبیین موقعیت جدیدش به بازگویی تفاوت فرهنگی بین كشور خود و كشوری كه در آن مهاجر شناخته می شود، بپردازد. این نكته تنها در یكی دو داستان از آثار ترقی دیده می شود.در این داستان ها كه در مجموعه ” جایی دیگر “ و ” دو دنیا “ آمده است، راوی ضمن توضیح موقعیت خود در كشور فرانسه به تفاوت های فرهنگی بین كشور خود و آدم هایش با كشور فرانسه است. با این حال همان طور كه اشاره شد، ترقی در این آثار نیز به دنبال جستجوی آینده نیست. 

در دوره سوم آثار نویسندگان مهاجر، اغلب با موقعیت هایی مواجه می شویم كه دیگر با امر مقایسه نیز روبه رو نخواهیم بود چرا كه نویسنده به ترسیم فضایی می پردازد كه او به عنوان یك شهروند ناگزیز به زندگی كردن در كنار آدم های دیگر است، یا این توضیح كه او دیگر جزیی از آن موقعیت است. این در حالی است كه در داستان های ترقی حتی آن آثاری كه به تصویر موقعیت راوی مهاجر در كشور فرانسه می پردازد، فرهنگ ایرانی حاكم است. شاید تأمل بر این نكته بتواند به این پرسش پاسخ روشن تری بدهد كه فرهنگ مساط بر داستان های ترقی به شدت ایرانی است.این فرهنگ مسلط حتی متعلق به یك ایرانی نیست كه در موقعیت خارج از كشور زندگی می كند و با فرهنگ های دیگر در تماس بوده است. شاید بتوان گفت كه فرهنگ غالب بر داستان های او، قبل از هر چیز برآمده از فرهنگ ایرانی است كه از گذشته و تعلق خاطر داشتن به آن ناشی می شود. به عبارتی ترقی از دیوار فرهنگی كه بین فرهنگ كشور ایران و كشوری كه در آن زندگی می كند، عبور نمی كند و ساختار دهنی راوی داستان های او ساختار یك انسان ایرانی است كه با موقعیت دیگر در نیامیخته است. 

نویسنده ای كه اثرش از نوع ادبیات مهاجرت است، علاوه براین كه از مرزهای جغرافیایی كشور گذر می كند، از مرزهای فرهنگی نیز گذر می كند. گلی ترقی اما در داستان هایش تنها در همان لحظات آغازین آثارش از مرزهای جغرافیایی ایران گذر كرده اند و با نشانه ای از طریق غرق شدن در خاطرات مربوط به گدشته وارد مرزهای زادگاهش می شود. در برخی از داستان ها نیز راوی به ایران سفر می كند و در این سفر با نشانه ای دوباره در همان خاطرات عجین می شود. آدم های داستانهای ترقی نه تنها دغدغه آینده را ندارند، بلكه از سلطه و تحكم جغرافیایی كه به آن دلبستگی و تعلق خاطر دارند، درنمی آیند.از سوی دیگر رفت و برگشت های انجام شده در زمان حال به گذشته,‌ در دنیای واقع اتفاق می افتد و زمان گذشته، عینیت بیشتری می یابد. در این رفت و برگشت ها، شاهد موقعیت مقایسه ایی نیز نخواهیم بود.

وقتی آثار یك نویسنده قبل از هر چیز زاییده فرهنگ داخل از كشور باشد، نمی توان او و آثارش را در زمره ادبیات مهاجرت قرار داد، هرچند كه نویسنده در خارج از كشور زندگی كند. اگر بپزیریم كه ادبیات مهاجرت بیرون ازوطن و بیرون از زبان اتفاق می افتد، در داستان های ترقی شاهد چنین حالتی نیستیم. در آن دسته از داستان ها نیز كه بیرون از وطن اتفاق می افتد، سرانجام رخداد داستان به داخل سرزمین پیوند می خورد و یا این كه برخوردار و وام گرفته از فرهنگ زادگاه راوی و نویسنده است؛ ضمن این كه اتفاقی نیز در زبان نمی افتد و داستان ها با همان زبان متعلق به ایران نوشته می شود.

البته یكی دو داستان در میان داستان های ترقی تا حدودی متعلق به ادبیات مهاجرت است. این داستان ها علاوه برآن كه در خارج از ایران اتفاق می افتد، در آن فرهنگ دیگری به تصویر كشیده می شود. با این حال تعداد این نوع داستان ها در كارنامه نویسنده اش بسیار اندك است. در این داستان ها، راوی و شخصیت ها درگیر فرهنگ كشور میزبان هستند. در این درگیری است كه وضعیت مقایسه نیز صورت می گیرد. اینجاست كه شاهد برقراری گفت و گوی بین فرهنگ كشور میزبان با فرهنگ سرزمین اصلی هستیم. در داستان های مجموعه ” جایی دیگر“ آدم ها همواره خود را در جایی دیگر می بینند كه به ناگهان خود را به جای اولیه شان پرتاب می كنند. در برخی از داستان ها نیز مانند داستان ” انار بانو و پسرهایش“ انسان مهاجر در موقعیت زیستی تازه گم می شود.آدم های داستان های ترقی وقتی كه خود را مانند دیگر آدم های آثار ادبیات مهاجرت در حاشیه احساس می كنند به جای آنكه وضعیتشان در این حاشیه بودن ترسیم شود، برای دور شدن از حاشیه به گذشته ای رجعت می كنند كه در سرزمین خود، دیگر در حاشیه قرار نداشته اند. 

اگر بتوان ادبیات نویسندگان ایرانی خارج از كشور را به سه دسته تقسیم كرد كه شامل موضوع، مكان و دیدگاه باشد، اغلب داستان های ترقی آثاری است كه در مكان خارج از كشور نوشته شده است.

در این میان داستان هایی مانند ” بازی ناتمام “،” انار بانو و پسرهایش “،” سفر بزرگ امینه“،” دوست كوچك “ و برخی از داستان های مجموعه ” دو دنیا “ از جمله ”خدمتكار“ به موضوع مهاجرت و زندگی در مكانی دیگر می پردازد. داستان ” مادام گرگه “ از معدود داستان های ترقی است كه در نوع ادبیات مهاجرت جای می گیرد. در هر حال جای گرفتن یا جای نگرفتن داستان های ترقی در نوع ادبیات مهاجرت به طور حتم چیزی از ارزش های آثار این نویسنده نمی كاهد.

نویسنده: رؤیا بشنام

 

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

ما یار نداریم و غم یار نداریم 

سیما بینا اسمی آشناست شاید هم صدایی آشناست. صدایی که از بلندای قله های سرد و بلند  شمال خراسان ، از دشت های وسیع و گرم جنوب خراسان ، از سینه مردمان صبور و خونگرم روستاهای زیبای ایرانمان بر میخیزد. صدایی که ترانه هایی محلی را فریاد می کند که ملتی در سرودنش نقش داشته اند ، ترانه هایی که بی پیرایه و ساده اند ، صمیمی و بی تکلفند ، سروده شده اند تا درد را همدمی باشند و غربت را ناله ای.