داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال 1993 در سن 95 سالگی بر اثر ابتلا به سرطان چشم از جهان فروبست. این اقتصاددان تاریخ شناس در سال 1993 به‌طور مشترک با رابرت ویلیام فوگل که او نیز به‌دلیل فعالیت‌هایش در زمینه تاریخ اقتصاد مشهور بود، موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد.نورث علاقه‌مند بود در مورد بزرگترین سوال تاریخ اقتصاد بشر کار کند و به این سوال پاسخ دهد که چرا برخی از جوامع یا برخی از افراد در سراسر جهان ثروتمند و برخی دیگر فقیر می‌شوند. تحقیقات وی بر مساله نقش نهادها بر شکل‌دهی اقتصاد کشورها در بلندمدت تاکید داشت. او اولین کسی نبود که به مساله نهادها توجه کرد اما مطالعات وی به‌طور جدی پویایی نهادها در طول زمان را مطرح کرد. وی را پدر اقتصادسنجی تاریخی یا کلایومتری نیز می‌نامند. همچنین وی را به همراه «رونالد کوز» پدر مکتب فکری «نهادگرایی» می‌نامند.

چرا برخی جوامع فقیــــــــر می‌شوند؟

داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۹۳ در سن ۹۵ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان چشم از جهان فروبست. این اقتصاددان تاریخ شناس در سال ۱۹۹۳ به‌طور مشترک با رابرت ویلیام فوگل که او نیز به‌دلیل فعالیت‌هایش در زمینه تاریخ اقتصاد مشهور بود، موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد.نورث علاقه‌مند بود در مورد بزرگترین سوال تاریخ اقتصاد بشر کار کند و به این سوال پاسخ دهد که چرا برخی از جوامع یا برخی از افراد در سراسر جهان ثروتمند و برخی دیگر فقیر می‌شوند. تحقیقات وی بر مساله نقش نهادها بر شکل‌دهی اقتصاد کشورها در بلندمدت تاکید داشت. او اولین کسی نبود که به مساله نهادها توجه کرد اما مطالعات وی به‌طور جدی پویایی نهادها در طول زمان را مطرح کرد. وی را پدر اقتصادسنجی تاریخی یا کلایومتری نیز می‌نامند. همچنین وی را به همراه «رونالد کوز» پدر مکتب فکری «نهادگرایی» می‌نامند.

اقتصاددانان تلاش بسیاری کردند تا بتوانند پاسخ صریحی برای این سوال که چرا در بخش‌هایی از دنیا کشورها فقیر باقی می‌مانند، بیابند اما تا اواسط قرن بیستم میلادی اقتصاد نئوکلاسیک هیچ پاسخی برای این سوال نداشت و بسیاری از تئوری‌های مطرح شده نتایج مطلوب را برای کشورها به بار نیاورد. نورث در این خصوص می‌نویسد: «آنچه اقتصاددانان تاریخ‌شناس را از اقتصاددانان دیگر متمایز ساخت توجه به عوامل بلندمدت بود. اقتصاددانان نه تنها سلایق، فناوری و جمعیت بلکه حتی تصمیمات بازاری و غیربازاری را به‌عنوان متغیر برون‌زا (از پیش تعیین شده) در نظر می‌گیرند. آنها همچنین نقش تصمیمات سیاسی در اقتصاد را نادیده گرفته و اطلاعات را در دسترس و بدون هزینه در نظر می‌گیرند.»

نورث روشی را ابداع کرد که در آن یک تعاملات درونی اقتصادی می‌تواند واگرایی اقتصادی بلندمدت را توضیح دهد. نورث مانند دانشمند معاصر زمان خود «رونالد کوز» متوجه شد که اصطکاک و هزینه‌های مبادله، بسیاری از راه حل‌های بهینه را که در اقتصاد کلاسیک در نظر گرفته شده‌اند، مختل خواهند کرد. او سپس پژوهش‌هایی را انجام داد که در آن جوامع موسسات و نهادهایی ایجاد کردند تا درجهت بهبود مشکلات ایجاد شده توسط این عیوب حرکت کنند. به‌عنوان مثال وی می‌گوید تجارت در قرون وسطی افزایش یافت و به تبع آن تاجران دریافتند که باید تمامی کاستی‌های بازار را برطرف کنند. آنها دریافتند که چه کسانی باید کالاها را تولید کنند برای چه کسانی و با چه کیفیتی تولید کنند. چه تاجرانی می‌توانند شریک ریسک تجارت پر خطر مانند سفرهای دریایی باشند و چراهایی از این قبیل در نهاد تکامل یافته‌ای به نام بازار پاسخ داده شد. در حقیقت جوامع با روش‌های گوناگونی مشکلات ایجاد نهاد بازار را برطرف کرده‌اند، برخی از آنها برای تاجران کدهایی در نظر گرفته‌اند، برخی دیگر برای کاهش ریسک به تجارت مشترک رو آورده‌اند. برخی کاروانسراها و انبارهایی را برای تسهیل تجارت ایجاد کرده‌اند.

نورث در واقع علت ثروتمند شدن کشورها را در ایجاد چنین بسترهایی به‌صورت پایدار بیان می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه گاهی چنین نهادهایی فرو پاشیده و از رفاه جوامع کاسته شده است. او اشاره می‌کند که نهادهای مناسب همواره یک پاسخ صحیح به چرایی رشد و توسعه ملل بوده‌اند. وی به‌عنوان مثالی دیگر نقش انقلاب بزرگ انگلستان در توسعه اقتصادی این کشور را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که وقتی مجلس وقت انگلیس به پادشاهی «جیمز دوم» پایان داد و «ویلیام» را به جای او پادشاه کرد، قوانین مالکیت و حمایت‌های مالی تغییرات اساسی یافتند به نحوی که قدرت مجلس از پادشاه بیشتر شد و پادشاهان دیگر نمی‌توانستند مالکیت فردی کسی را نقض کنند. این محدودیت‌ها عاملی برای حاکمیت قانون و امنیت مالکیت خصوصی شد و این اصلاحات و پاکسازی‌ها برای انقلاب اقتصادی بریتانیا بسیار مهم بود. کارهای نورث باوجود اهمیت و نو بودن بازهم موجب یک اجماع بر سر این سوال اساسی که چرا بین کشورها شکاف‌های عمیق اقتصادی وجود دارد، نشده است و هنوز بحث‌های داغی در این زمینه انجام می‌شود. البته یک پیام برای همه اقتصاددانان روشن شد، اینکه تصمیمات سیاسی در سرنوشت اقتصاد بسیار مهم هستند. می‌توان گفت وی درک عمومی از اقتصاد را بهبود داده و دانش اقتصاد را غنی‌تر کرده است.

داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۹۳ در ۹۵ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان مری چشم از جهان فروبست. نورث به دلیل مطالعاتش در زمینه تاریخ اقتصاد مشهور است. او در سال ۱۹۹۳ به‌طور مشترک با رابرت ویلیام فوگل موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد.

زندگینامه

او در تاریخ ۵ نوامبر ۱۹۲۰ در کمبریج در ایالت ماساچوست، به دنیا آمد. او به‌دلیل شغل پدرش که در شرکت بیمه مت‌لایف کار می‌کرد، در دوران کودکی در شهرهای بسیاری ازجمله کمبریج، اتاوا، لوزان، نیویورک و والینگ‌فورد زندگی کرد. او در زمان جنگ جهانی دوم به ناوگان بازرگانی ایالات متحده پیوست و به‌عنوان ناوبر مشغول به‌کار شد و در مسیر سان‌فرانسیسکو و استرالیا به دریانوردی پرداخت. در این زمان، او اقتصاد می‌خواند و عکاسی می‌کرد. او در آخرین سال جنگ، دریانوردی را در مدرسه خدمات افسری دریانوردی آلامدا آموخت و همواره بین اقتصاددان و عکاس شدن مردد بود.

تحصیلات

نورث در دانشگاه اشبری در اتاوا و مدرسه چوات در والینگ‌فورد تحصیل کرد. او در دانشگاه هاروارد پذیرفته شد؛ اما در همان زمان پدرش به‌عنوان رئیس شعبه مت‌لایف در منطقه ساحل غربی منصوب شد، بنابراین نورث تصمیم گرفت به دانشگاه کالیفرنیا، برکلی برود. او در سال ۱۹۴۲ با مدرک لیسانس در علوم انسانی فارغ‌التحصیل شد. او تصمیم گرفت در رشته علوم سیاسی، فلسفه و اقتصاد ادامه تحصیل دهد. او برای دریافت مدرک دکترای اقتصاد دوباره به دانشگاه برکلی رفت. درس او در سال ۱۹۵۲ به پایان رسید و به‌عنوان استادیار در دانشگاه واشنگتن مشغول به‌کار شد. داگلاس نورث در سال ۱۹۶۰ به‌عنوان نویسنده با ژورنال تاریخ اقتصاد همکاری کرد. این مجله به موضوع کلیومتریک یا اقتصادسنجی تاریخی می‌پردازد. در دوره ۱۹۸۳-۱۹۶۰ استاد اقتصاد دانشگاه واشنگتن بود. او در سال ۱۹۸۳ عضو هیات علمی دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس شد و از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰ به‌عنوان مدیر مرکز اقتصاد سیاسی خدمت کرد.

او در سال ۱۹۹۱ اولین اقتصاددان رشته تاریخ اقتصاد نام گرفت که جایزه جان آر کامونز را دریافت کرد. نورث به‌عنوان کارشناس با پروژه اجماع کپنهاگ همکاری کرد و به دولت‌های سراسر جهان مشاوره داد. او تا همین اواخر به همراه «جان جی والیس» از دانشگاه مریلند و «بری وینگاست» از دانشگاه استنفورد مشغول تحقیق در مورد این مساله بودند که چگونه کشورها از «وضعیت طبیعی» خارج می‌شوند و وارد رشد اقتصادی بلندمدت می‌شوند. او متولی سازمان مردم‌نهاد «اقتصاددانان برای صلح و امنیت» بود و همچنین مشاور ویژه سازمان غیرانتفاعی و غیردولتی «ویپانی» بود که در زمینه کاهش فقر درمیان روستاییان فعالیت می‌کند.

اکونومیست

 

 

درباره webmaster

webmaster

همچنین بخوانید

سرعت کسب و کار در این روزها چگونه است؟ 

به سادگی می‌توان استدلال کرد که کسب و کار نوین آشفته است. این هفته 100 میلیون از سهام 500 شرکت بزرگ آمریکا در تجارتی دیوانه‌وار مبادله می‌شود. روسای آنها با 750 هزار ای‌میل و سیلی از داده‌های لحظه‌ای درباره مشتریان مواجه شده‌اند. در پنج روز این شرکت‌ها 11 میلیارد از سهام خود را می‌خرند که از آنچه در کسب و کار خود سرمایه‌گذاری کردند فراتر نمی‌رود. این روسا که یک چشم به گوشی هوشمند و یک چشم به قیمت سهام خود دارند، به نظر می‌رسد کاپیتان‌های هوشیار در سرمایه‌داری بیش‌فعال هستند.