در گزینشهای اخیر شماری از سازمانهای مطرح سینمایی جهان مانند مجمع «منتقدان لس آنجلس» و «مجمع منتقدان نیویورک» فیلم جدید «در مرکز توجه» به عنوان بهترین فیلم سال رو به پایان 2015 آمریکای شمالی انتخاب شده و کاندیدایی آن برای چندین و چند جایزه اسکار، گلدن گلوب و بافتا هم حتی به نظر میرسد ولی حتی اگر این موارد هم در کار نبود، «Spotlight» فیلمی قابل توجه و موفق و سزاوار توجه است.
این فیلم که تام مک کارتی آمریکایی آن را ساخته و در نوشتن سناریوی آن هم دست داشته، درباره تحقیق موفقیت آمیز روزنامه (بوستون گلوب) درباره تخلفهای اخلاقی و جنسی شماری از کشیشهای کاتولیک در شهر بوستون مرکز ایالت ماساچوست آمریکا و برخی شهرهای دیگر این ایالت است که در سال 2001 به بار نشست و به درج گزارشهای افشاگرانه و تکان دهندهای منجر شد اما همین گزارشها نشان داد که ماجرا بسیار طولانیتر و قدیمیتر از این حرفها بوده و مقامهای ارشد ایالت و حتی سران کشور آمریکا در جریان آن بودهاند و قضایا را لاپوشانی و رفع و رجوع میکردهاند تا به اعتبار کلیسا لطمه وارد نشود. جالبتر و بدتر اینکه حتی روزنامه بوستون گلوب نیز از 10 سال قبل از زمان افشا از قضایا مطلع بود اما مدارکی را که در دست داشت به جریان نینداخته و برعکس ماجرا را مسکوت گذاشته بود و آنچه این روند را در این روزنامه تغییر داد، روی کار آمدن یک سردبیر جدید و غیر بوستونی در روزنامه بود و با همت او و تعداد تازهای از خبرنگاران گلوب بود که سرانجام ماجرا افشا و دنیا شوکه شد و جایزه پولیتزر سال 2001 در زمینه بهترین کار ژورنالیستی و خبر پراکنی را نیز به خود اختصاص داد. بخشی از روزنامه گلوب که این کار را انجام داد. ستون موسوم به «Spotlight» بود که معنای «در مرکز توجه» و «زیر ذره بین» را میدهد و عنوان فیلم نیز اشارهای به همین موضوع است.
مشت خبرنگاران
«در مرکز توجه» در عین انجام کاری که بر شمردیم، از برخی کلیشههای رایج در اینگونه فیلمها و آثار هنری تبعیت و همانها را تبلیغ میکند. یکی تاکید بر نقش قوی و سهم فراوان خبرنگاران مرد به اصطلاح قدرتمند و پرخاشگر و نترس و آنهایی است که طبق فرضیه این فیلم و نظایر آن هراسی از زدن به قلب وقایع ندارند و مشت بر میز میکوبند و پیش میروند و افشاگری میکنند و اینها آدمهایی نیستند که به نشستن در گوشهای از تحریریه روزنامه خود و فشار دادن روی کیبورد کامپیوترهای خود به قصد وقایع نگاریهای عادی اکتفا کنند و برعکس برای حقیقت یابی دست به هر سفر سخت و دوری میزنند. در عین حال «Spotlight» هرگز روزنامه نگاران مطرح کننده مسئله تخلف کشیشها را آنقدر بزرگ نمیکند که خود قضیه از یادها برود.
خبری از تهاجم نیست
در طول فیلم از زبان برخی افراد دائماً ادعا میشود که کلیسای کاتولیک به سراغ هر خبرنگاری که اعتبار این نهاد را زیر سوال ببرد، خواهد رفت اما تا انتهای فیلم خبری از این تهاجم نیست و اثری از نگرانی افراطی و حس پارانوایی که در فیلمهای بالنسبه مشابه اما سیاسیتر تمامی «مردان رییس جمهور» ساخته سال 1976 الن جی پاکولا و «نفوذی» فیلم سال 1999 مایکل مان قابل لمس بود نیز در این فیلم مشاهده و حس نمیشود. البته تام مک کارتی در مقام کارگردان و قصهگو مثل یک موتور خاموش نشدنی به بیان حقایق و ارائه دادهها ادامه میدهد و برخی صحنههای فیلم به یاد ماندنیاند و از آن قبیل است روبرو شدن راشل مک آدامز ایفاگر رل یکی از خبرنگاران بوستون گلوب با یک کشیش بازنشسته ایالت ماساچوست و سوالات صریح وی از این کشیش که ضربه سنگینی را به طرف مقابل و حتی به بینندهها وارد میکند.
از نقطه صفر
مک ادامز که وصف او رفت، در این فیلم ایفاگر رل ساشا فایفر یکی از اعضای گروه تحقیق بوستون گلوب پیرامون سوژه سالها پنهان مانده کودک آزاری توسط برخی کشیشهای ایالت ماساچوست در روزنامه بوستون گلوب و در ستونی است که هر روزه تحت نام «Spotlight» به درج رویدادهای پنهانی جامعه آمریکا و افشای تخلفهای مختلف میپردازد. مایک رافالو رل خبرنگار ارشد گروه را که مایکل رزندس نام دارد بازی میکند و مایکل کیتون که سال پیش با بازی در فیلم «مرد پرندهای» احیا شد، دبیر بخش «Spotlight» و به تبع آن مردی پر تجربه اما خسته و تا حدی دور از تمرکز لازم است و او را رابی رابینسون مینامند. این نقش کیتون در تضاد کامل با رل روزنامه نگاری است که وی در فیلم «روزنامه» کار سال 1994 ران هاوارد بازی کرد و چنان در آن حرص و جوش میخورد و حساس بود که کمترین فاصله را تا یک فروپاشی عصبی داشت. جان اسلیتری در قالب بن بردلی جونیور ظاهر میشود که پسر بردلی جونیوری است که سالها پیش در افشای ماجرای واترگیت توسط روزنامه واشینگتن پست سهیم بود و لیو شرایبر در رل مارتی بارون ظاهر میشود که سردبیر کل جدید روزنامه است که با آمدنش بی تفاوتی و سیاست پنهان کاری سابق که توسط سردبیر پیشین در قبال تخلف بعضی کشیشهای ایالت اتخاذ شده بود، برچیده میشود و جایش را به واقع بینی و حقیقت نگاری و افشای همه مسایل ریز و درشت مرتبط با تخلفهای کشیشها در بوستون میدهد و همه چیز را از نقطه صفر در این ارتباط شروع و به سمت جلو هدایت میکند.
مهر و موم شده
اعضای این گروه به سرعت در مییابند که آرام کننده اوضاع یک وکیل دغل باز به نام اریک مک لیش (بیلی کرادوپ) بوده است. وی بعد از وقوع هر تخلف با والدین کودکان آزار دیده دیدار و گفتوگو و آنها را با پرداخت غرامتی کلان تطمیع کرده و به واقع سکوت آنها را خریده و از محل پول رد و بدل شده بین کلیسا و افراد آزار دیده، قسمتی را نیز به عنوان سهم خود برداشته است. در این میان کشیشهای متخلف نیز توسط کلیسای کاتولیک به آرامی و بدون اینکه کسی متوجه شود، از کار در آن منطقه معاف شده و به نقطهای در دور دست منتقل شده و کارشان را در جای جدید پی گرفتهاند. مایکل رزندس با وکیل دیگری به نام میچ گارابدیان (استنلی توچی) که از مسایل فوق باخبر است ارتباط برقرار میکند و متوجه میشود که این وکیل از مدتها پیش به شکل بی ثمری میکوشیده است متخلفان را گرفتار و دادگاهی کند اما زورش به آنها و به واقع حامیان آنها که از مقامهای بالا دست بودهاند، نمیرسیده است. در این ارتباط مشخص میشود که مدارک مستند و قاطعی وجود دارد که ثابت میکند سران کلیسا از این اتفاقات باخبر بودهاند اما به گفته گارابدیان مقامهای ذی نفوذ این مدارک را مهر و موم کرده و دسترسی را به آن غیرممکن کردهاند.
شوک 11 سپتامبر
اتفاق بدتر و پوشش دهندهتر، وقوع اتفاق مهیب 11 سپتامبر و سر و صدای عظیم آن است که چنان بر سایر مسایل سایه میاندازد که پیگیری مسایل کشیشها را توسط خبرنگاران مذکور سختتر میکند و حتی اگر آنها این کار را انجام بدهند، به سبب شوک عظیم واقعه 11 سپتامبر هیچکس متوجه موضوع نمیشود و اهمیت آن را درک نمیکند. آنچه اوقات گروه تحقیق را تلختر میکند، کشف این حقیقت است که تعداد زیادی از مقامهای ایالت و حتی مقامهای کشوری از این تخلفات مطلع و در پوشش دادن آن به قصد رو نشدن حقیقت شریک بودهاند و باز بدتر اینکه طول این مدت پنهان کاری براساس یافتههای بوستون گلوب نه فقط به سالها بلکه به چند دهه میرسیده و آنها آماده بودهاند که قضیه را به سالها بعد هم بسط بدهند!
شرکای فساد
مک کارتی در فیلم «در مرکز توجه» میگوید که در چنین فضایی هر اتفاقی تصور است و چون انواع پنهان کاریها انجام شده، بخش عمدهای از اجتماع نمیتواند باور کند که این قضایا صحت دارد. فیلم مک کارتی میگوید که هر چند همه این بی تفاوتیها وجود دارد و انواع آدمهای پر نفوذ باعث و بانی این پنهان کاریها بودهاند اما باید حقایق را گفت و این کار توسط گروه «Spotlight» به شکلی تاثیرگذار انجام شده است. این شاید بهترین فیلم سال نباشد اما بی گمان در آشکار شدن بسیاری از مسایلی که روشن میکند زیر پوسته جوامع به اصطلاح متمدن غربی چه جنایاتی رواج دارد، بسیار موفق و صریح عمل میکند و چیزی را میگوید که هزاران تن میتوانستند و باید زودتر میگفتند اما با نگفتن آن فقط بر عمر کج رویها و حجم این خلافها افزودند و در این روند فساد آمیز شریک شدند.
مشخصات فیلم
عنوان: «در مرکز توجه» (زیر ذره بین)
محصول: کمپانیهای انونیموس کانتنت و Participant Media
تهیهکنندگان: مایکل شوگر، استیو گولین و نیکول راکلین
سناریستها: جاش سینگر و تام مک کارتی
کارگردان: تام مک کارتی
مدیر فیلمبرداری: ماسانوبو تاکایاناگی
تدوینگر: تام مک اردل
موسیقی متن: هاوارد شور
بازیگران: مارک رافالو، مایکل کیتون، راشل مک آدامز، لیو شرایبر، جان اسلیتری، برایان دارسی جیمز، استنلی توچی، بیلی کرادوپ، پل گوییل فویل، جیمی شریدان، لن کاریو، نیل هاف و مایکل سیریل کرایتون.
منبع: Guardian