شصت وششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت روز 22مهر رسما آغاز به کار کرد. با اینکه جمهوری اسلامی ایران به دلیل حضور سلمان رشدی در نشست خبری افتتاحیه و برنامهی رونمایی از کتاب او در این دوره از نمایشگاه شرکت نمیکند، اما نگاهی به حضور ایران در پانزده دورهی این نمایشگاه خالی از لطف نیست. ایران در 10 سال اخیر گرچه با فراز و فرود اما در تمامی دورههای نمایشگاه کتاب فرانکفورت حضور داشته اما نتوانسته آنطور که باید و شاید از این نمایشگاه برداشت کند. این حضور امسال به دلیل دعوت از سلمان رشدی امکانپذیر نشد.
تاریخچه حضور ایران در نمایشگاه فرانکفورت
نخستین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که در سال ۱۳۶۶ برگزار شد از آنجایی که ناشران خارجی در آن شرکت داشتند، فکر حضور در نمایشگاه فرانکفورت را در ذهن ایرانیان انداخت. البته تا قبل از این سال ناشرانی بودند که بهصورت مستقل به فرانکفورت میرفتند اما غرفه ایران در سالن ۵ این نمایشگاه که سالن کشورهاست، حضور نداشت. قرار بود در همان سالهای ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ایران هم در نمایشگاه فرانکفورت شرکت داشته باشد اما در سال ۱۳۶۷ به دلایل سیاسی و صدور فتوای سلمان رشدی از سوی امام خمینی(ره)، ایران در این نمایشگاه حضور نداشت (به نوعی تحریم بود) تا اینکه در سال ۱۹۹۰ مسوولان نمایشگاه فرانکفورت به ایران آمدند و با وزارت ارشاد رایزنیهایی داشتند و قرار شد ایران در آن نمایشگاه ۹ غرفه داشته باشد.این غرفهها شامل انتشارات امیرکبیر، انتشارات اطلاعات، نشر نی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، انتشارات نوین شیراز، انجمن خوشنویسان، نشر زلال و سازمان چاپ و نشر جمهوری اسلامی بود. در این جلسه تفاهمنامهای امضا شد و کتابهایی هم برای حضور به نمایشگاه فرانکفورت ارسال شدند اما بازهم به دلیل برخی مسایل سیاسی ایران از حضور در نمایشگاه فرانکفورت انصراف داد.در سال ۱۳۷۷ و با روی کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی، بار دیگر مسوولان نمایشگاه فرانکفورت به ایران آمدند و درخواست ملاقات با وزیر فرهنگ وقت را داشتند. ولی این دیدار میسر نشد و آنها حتی نتوانستند با معاون فرهنگی وقت یعنی احمد مسجدجامعی ملاقات کنند. سرانجام مسوولان فرانکفورت با مدیرعامل موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران در آن زمان، عباس نظری، دیدار کردند و سرانجام مقرر شد که ایران در نمایشگاه فرانکفورت شرکت کند و جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۷۸ دوباره در این نمایشگاه حضور یافت.در سال ۱۳۸۵ و با انتخاب محسن پرویز به عنوان معاون فرهنگی وزارت ارشاد وقت و احسانالله حجتی به عنوان مدیرعامل موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران؛ فصل جدیدی برای حضور گسترده ایران در نمایشگاههای کتاب خارجی آغاز شد.ایران همچنین سالها تلاش کرد در سالن ۳ که به ناشران کودک اختصاص دارد، غرفهای داشته باشد اما توافقی صورت نگرفت تا اینکه در سال ۱۳۸۷ با رایزنیهایی توانستیم بالاخره غرفهای را در این سالن در اختیار بگیریم.بعد از این موفقیت؛ حضور ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت تقریبا منظم و مدام شد. در طی دروههای بعدی تا سال 91 ناشران و تشکلهای مختلف حوزهی نشر به صورت جداگانه و چندپاره در این نمایشگاه بینالمللی شرکت میکردهاند و در واقع از هویت واحد در این نمایشگاه برخوردار نبودهایم. در تمامی این سالها همواره علاوه بر فروش کتاب مسئولان و شرکتکنندگان ایرانی تمرکز قابل توجهی نیز روی برگزاری نشستها و برنامههای جنبی داشتند. «شبکه مترجمین ایران» و «آژانس ادبی غزال» نیز از دیگر نهادهای مستقلی هستند که تجربهی حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را دارند. این نهادها در امر معرفی آثار ادبی نویسندگان ایرانی به ناشران خارجی فعال هستند و با همکاری ناشران آن آثار ادبی را که میتوانند مخاطب بینالمللی داشته باشند به بازار جهانی معرفی میکنند.
دستآوردهای فرانکفورت چقدر به هزینههایش میچربد؟
باید در نظر داشت که اساسا در ایران بودجه و هزینههای بخش فرهنگی در مقایسه با سایر بخشها رقم چندان قابل توجهی نیست. از بودجهی حدود 780هزار میلیاردی وزارت ارشاد نهایتا 70 تا 80 هزار میلیارد آن به معاونت فرهنگی تخصیص مییابد و این هزینه باید پاسخگوی مسائل و چاله چولههای زیادی باشد و بتواند دستکم امکانات لازم را برای سرپا ماندن 10هزار ناشر را فراهم کند. حالا اینکه در چنین شرایطی چگونه میتوان هزینههایی بالغ بر متری 250 الی 300 یورو برای هر متر غرفه در نمایشگاه فرانکفورت تامین کرد جای خود دارد. تازه این مبلغ شامل حال نمای غرفه و اسکلت آن نیست و تنها بابت زمین خالی این مبلغ درخواست میشود.با این مقدمه به اینجا برسیم که عمدهی تمرکز نشر ایران در نمایشگاه فرانکفورت بر فروش کتاب، رایت و برگزاری چندین قرار ملاقات و نشست گذاشته میشود. از تعداد بالای قرار ملاقاتها هم عمدتا از سوی تک تک شرکتکنندگان عنوان میشود نیز نهایتا چیز دندانگیری نصیب نشر ایران نشده است.غلامرضا نوعی (مدیر نمایشگاههای خارجی موسسه نمایشگاهها) در توضیح این پرسش که چقدر در نمایشگاه فرانکفورت موفق بودهایم به مقالهاش تحت عنوان «فرانکفورت نسخهی درمان ما نیست» در یکی از روزنامهها ارجاع میدهد.او در این مقاله در بیان اینکه چرا آثار ایرانی جهانی نمیشوند و برای توضیح چرایی عدم فروش گسترده حقوق نشر کتاب ایرانی مینویسد: «اولین گام در این جهانی شدن آثار ایرانی، شناخت قواعد و ضوابط این بازار است. نشر کشورمان سالهاست که رفتار جزیرهای دارد، هنوز تولیداتمان بهشدت بومی هستند و از اولین اصل بازاریابی یعنی نیاز مشتری غفلت ورزیدهایم و تنها به عناوین دهانپرکنی چون، منادی و مهد فرهنگ و تمدن در جهان، کفایت کردهایم. سالیانی است بر این باوریم که مضامین موجود در ادبیات کلاسیک ما قابلیت عرضه در سطح جهان را دارد، اما کمتر ناشری به فکر تولید آثاری جذاب برای مخاطب غیرفارسیزبان بوده است. داشتن اثر هرچند با محتوای عالی بهتنهایی کفایت نمیکند. ناشر ایرانی باید بتواند آثاری متناسب با ذوق مخاطب غیرایرانی با فرهنگی متفاوت فراهم آورد. البته محدودیت زبانی و موانع قانونی هم مزید بر علت شده است. با همین قوانین موجود سالانه هزاران کتاب از کشورهای مختلف و دیگر فرهنگها در ایران ترجمه و گاه افست میشود و در برخی موارد بهطرز بسیار سخیفی از جمله تبدیل کلماتی مانند سگ و خوک مورد ممیزی ظاهری و نه محتوایی قرار میگیرد؛ اما اگر ناشری قصد انتشار کتابی به زبان غیرفارسی، برای مخاطب خارج از مرزها داشته باشد باز هم با همان محدودیتها مواجه میشود. دولت میتواند برای رفع این کمبود، برای زبان و ادبیات فارسی از کشورهای دیگر بورسیه بگیرد. این بورسیههای میتوانند سفیران زبان فارسی از دیگر کشورها باشند. در همین نمایشگاه مسکو چندین نمونه از چنین افرادی را دیدم که بر حسب علاقهی شخصی زبان و فرهنگ فارسی را آموخته بودند. برای همین است که ترجمهی داستان ایرانی به زبان روسی نسبت به دیگر زبانها بیشتر است.
نمایشگاه فرانکفورت فرصتی برای معرفی
به نظر میرسد نمایشگاه کتاب فرانکفورت برای ما بیشتر شرایط معرفی کتابها را فراهم میکند تا فروش؛ چراکه براساس روال این نمایشگاه تنها یکی- دو روز آخر نمایشگاه به فروش اختصاص دارد. در آن دو روز هم شرایط به گونهای نیست که افراد بیایند کارتن- کارتن کتاب بخرند و پرداخت چندانی داشته باشند. خود کتاب میخرد. درواقع اصل خرید و فروشها هم میان ناشران و مراکز به شکل انعقاد قرارداد و قول و قرارهای بعدی است که به دلایلی مثل عدم پذیرش کپیرایت و فقدان برنامهریزی برای پیگیریهای بعدی بهرهی چندانی از آن نمیبریم.همچنین باید توجه کرد که نمایشگاه فرانکفورت جای امضای قرارداد نیست، مگر اینکه همه هماهنگیها شش ماه قبل صورت گرفته باشد و اطلاعات کتاب در قالب چکیده و ترجمه منتقل شود، که بنا به اطلاعات قبلی تا سالهای گذشته حتی لیبل و برچسبی به زبانهای دیگر روی کتابها نصب نمیشد .فعالیتهای مربوط به حق نشر، خرید و فروش و. .. نیز باید از چند ماه قبل از برپایی این نمایشگاه صورت بگیرد و باید در نمایشگاه فقط قراردادها امضا شوند، که خوشبختانه در این امر کمبودی نداشتیم و هرچه بوده کمکاری در پیگیریهای بعد از نمایشگاه باعث عدم نتیجهگیری قابل تامل از این رویداد عظیم فرهنگی است.
چرا فرانکفورت؟
با تمام این تفاسیر و با وجود اینکه هزینههای حضور ایران در فرانکفورت چندصد میلیونی است که بخش عمده آن هم به اجاره غرفه برمیگردد، اما اگر تنها نگاه اقتصادی و مالی به این نمایشگاه نداشته باشیم، شرکت در آن نوعی وزنهی فرهنگی محسوب میشود. چراکه هر ساله بهطور متوسط میزبان بیش از 100 کشور و حداقل هفت هزار و 300 ناشر و موسسه فعال در زمینه کتاب است.