بی خانمانها حالا اولویت پیدا كردند
وقتی ریچارد گیر داشت برای فیلم «زمان خارج از ذهن» در نقش مردی بیخانمان گدایی میکرد، نیویورکیها او را نشناختند. به نقل از نیویورک دیلی نیوز، ریچارد گیر داشت از صمیم قلب بازی میکرد، اما نیویورکیها به او نگاه نکردند. چون فکر میکردند بیخانمان است! گیر 66 ساله و ستاره تقریبا چهار دهه هالیوود، اوایل سال گذشته با یک کلاه بافتنی و ریش ژولیده در آستور پلِیس واقع در مرکز شهر نیویورک ایستاده بود و «زمان خارج از ذهن» که روز چهارشنبه اکران میشود را بازی میکرد.
در صحنهای که او و اورن موورمن نویسنده و کارگردان، فیلمبرداری میکردند، شخصیت او یک لیوان را تکان میدهد و درخواست پول خرد میکند. موورمن که دوربینش را در یکی از استارباکسهای نزدیک جاسازی کرده بود میگوید: «فکر کردیم اگر حتی دو دقیقه پیش از اینکه کسی او را بشناسد وقت داشته باشیم، خودش کافی است. لباسهایش پیغام خاصی را میرساندند، اما اگر به چشمانش نگاه میکردید ریچارد گیر بود. اما کسی به او نگاه نمیکرد».
گیر میگوید میتوانست عکسالعملهای مردم نسبت به خود را ببیند: «میتوانستم از دو بلوک آن ورتر بگویم که مردم من را میدیدند، به لباسهایم نگاه میکردند و می دیدند من ثابت ایستاده بودم. با خودشان میگفتند او پول میخواهد، من نمیخواهم به او پول بدهم و احساس گناه میکنم ولی چرا باید احساس گناه کنم؟ تمام اینها فقط با دیدن یک گدای غیرواقعی ایجاد میشد». بن ویرین همبازی او كه برنده جایزه تونی هم هست، بعدا در صحنههایی از فیلم به او ملحق شد و کسی او را هم نشناخت؛ البته شخصیت ویرین اجتماعیتر بود که باعث شد بیشتر از ریچارد گیر، پول خرد جمع کند. گیر میگوید: «بن کارش بهتر از من بود. اما واقعا، افراد خیابانی همهشان برادرها و خواهرهای ما هستند. میتوان آنها را باز یافت و باید به آنها کمک کرد تا بتوانند بخشی از محلهای سالم و شهری سالم باشند».
برای گیر، این پروژه وقتی آغاز شد که سال 1988 فیلمنامهای را درباره بیخانمان بودن دریافت کرد. آن داستان تولیدنشده مانند یک ملودرام معمولی هالیوودی به نظر میرسید، اما سالها با او ماند. تقریبا 20 سال بعد، او شروع به تحقیق درباره آن کرد؛ به پناهگاه بیخانمانها رفت و با گروههای خیریه آنها کار کرد. در صنعت فیلم، موورمن که برای «فرستاده» نامزد دریافت جایزه اسکار شده بود و در فیلم «من آنجا نیستم» گیر را کارگردانی کرده بود، و همچنین یک نیویورکی به نام توماس واگنر که با لقب «کادیلاک مَن» شناخته میشود، همراه او شدند. کتاب خاطرات واگنر که درباره بیخانمانی تدریجی است و «سرزمین نفسهای از دست رفته: زندگی من در خیابانها» نام دارد سال 2009 منتشر شد.
گیر گفت: «کادیلاک مَن تبدیل به یک دوست شد و از نظر من کتاب خاطرات او سبک درستی داشت: احساسگرایی نداشت، تدوینگرایی نداشت». این فیلم یک اقتباس نیست، بلکه یک برخورد مستقیم است. گیر میگوید هنوز هم با کادیلاک من دوست است و او در پیشنمایش فیلم حضور خواهد داشت. «زمان خارج از ذهن» اولین فیلمی بود که داخل پناهگاه بیخانمانهای بیمارستان بلویو فیلمبرداری میکرد. این فیلم آهنگ ندارد و تنها از صداهای شهری استفاده میکند. دوورمن میگوید: «این فیلم درباره ضبط ذات نیویورک و تحقیق کامل درباره آن دنیاست. تقریبا تمام چیزهایی که در فیلم موجود هستند از صحبتهایی که ما با مردم کردیم یا چیزهایی که در پناهگاهها دیدیم نشات میگیرند».
برای گیر، که وقتی دور از دوربین است، وقتش را صرف افزایش آگاهی درباره مشکلات انساندوستانه میکند، بیخانمانها تبدیل به یک اولویت شدند. او و موورمن فیلم را برای مشاوران سیاسی در واشنگتن و همچنین در کنفرانسی از اهداکنندگان گروههای کمک به بیخانمانها به نمایش گذاشتند. گیر یکی از اولین تجربههای پناهگاه رفتن چند سال پیشش را به یاد میآورد که باعث شد ببیند همه ما چقدر به هم مرتبط هستیم و میگوید: «من برای تحقیق به بلویو رفتم. داشتم کمک میکردم و عقب ایستاده بودم که مرد جوانی آمد و گفت هی، ریچ، چطوری؟ او بازیگری بود که نقش کوچکی در یکی از فیلمهایم داشت. گفت همه چیزش از هم پاشیده بود. خجالتزده بود. اما همه ما تنها یک تار مو با از هم پاشیده شدن همه چیز فاصله داریم. فاصلهاش آنقدر که به نظر میرسد دراماتیک نیست. همهمان میتوانیم در آن نقطه باشیم».