پدیده مهاجرت قدمتی به طول تاریخ بشر دارد، حتی آبا و اجداد ما «ایرانیان» و نیز آبا و اجداد بسیاری از ملل بنابر ادعاهای باستان شناسان اقوام مهاجر هستند، در مورد ایرانیان آبا و اجداد ما آریاهایی هستند که از جانب سیبری به سمت فلات قاره ایران کوچیده اند. ( ۱ ) آنچه در این امر حائز اهمیت می باشد مسئله هدفمندی مهاجرت است. در واقع مهاجر تا هنگامی که هدفی نداشته باشد دست به امر مهاجرت نمی زند. در این مقاله به جنبه های گوناگون از مهاجرت پرداخته ام تا شاید این پدیده قدیمی را در عصر حاضر و در دوران جهانی سازی بهتر و بیشتر بشناسیم.در این مقال به کلیاتی از مهاجرت پرداخته ام. سپس به دلایل مهاجرت پرداخته و قوانین خاص برخی از کشورهای مهاجرپذیر دنیا را در مقولاتی مانند ویزای ورود و همچنین در خصوص تابعیت و شهروندی یا اقامت دائم مورد بررسی قرار می دهم و در انتها به تاثیر جهانی سازی بر روند مهاجرت افراد می پردازم. امیدوارم که مقبول افتد.

جهانی سازی و مهاجرت

پدیده مهاجرت قدمتی به طول تاریخ بشر دارد، حتی آبا و اجداد ما «ایرانیان» و نیز آبا و اجداد بسیاری از ملل بنابر ادعاهای باستان شناسان اقوام مهاجر هستند، در مورد ایرانیان آبا و اجداد ما آریاهایی هستند که از جانب سیبری به سمت فلات قاره ایران کوچیده اند. ( ۱ ) آنچه در این امر حائز اهمیت می باشد مسئله هدفمندی مهاجرت است. در واقع مهاجر تا هنگامی که هدفی نداشته باشد دست به امر مهاجرت نمی زند. در این مقاله به جنبه های گوناگون از مهاجرت پرداخته ام تا شاید این پدیده قدیمی را در عصر حاضر و در دوران جهانی سازی بهتر و بیشتر بشناسیم.در این مقال به کلیاتی از مهاجرت پرداخته ام. سپس به دلایل مهاجرت پرداخته و قوانین خاص برخی از کشورهای مهاجرپذیر دنیا را در مقولاتی مانند ویزای ورود و همچنین در خصوص تابعیت و شهروندی یا اقامت دائم مورد بررسی قرار می دهم و در انتها به تاثیر جهانی سازی بر روند مهاجرت افراد می پردازم. امیدوارم که مقبول افتد.

 مهاجرت:

مهاجرت یکی از پدیده های مهم زندگی هر فردی است که از جنبه های گوناگون قابل بررسی و تحلیل می باشد. لکن از آنجایی که در این مقاله سعی شده است پدیده مهاجرت در عصر جهانی شدن مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد، حتی الامکان سعی کرده ام در این مقاله مهاجرت را در عصر حاضر مورد بررسی قرار دهم. در عصر حاضر و در قرن بیست و یکم ما با دو پدیده معظم جهانی روبرو هستیم. پدیده نخست را می توانیم به بحث فروپاشی بلوک شرق و کمونیسم بین المللی مرتبط دانیم، بر ارباب بصیرت آشکار است که در زمان جهان دو قطبی، بلوک شرق از مرزهای خود نهایت پاسداری را می نمود و به عبارت صحیح تر پرده آهنین را به وجود آورده بود، اصطلاحی که به درستی، چرچیل، نخست وزیر بریتانیا ابداع کرده بود. و بدین ترتیب مهاجرت و یا خارج شدن از این کشورها حتی به قصد مسافرت در نهایت پیچیدگی و مشکل های بی شمار صورت می گرفت. مسئولین کشورها سوسیالیستی در توجیه عمل خود بدین گونه استدلال می کردند که نهایت تکامل جامعه در کشورهای سوسیالیستی در حال رخ دادن است و این کشورها هستند که در مرحله تکامل یافته سیستم اجتماعی خود به مرحله کمونیسم (ثانویه) می رسند و انسان تراز نوین کمونیستی را به بار می آورند. (۲) در این سیستم اجتماعی سرمایه داری مرحله ماقبل سوسیالیسم است و به زعم مسئولین این کشورها هیچ آدم عاقلی از مرحله سوسیالیسم به مرحله ماقبل رجعت نمی کند. از جانب دیگر مسئولین کشورهای بلوک شرق در مواظبت از مرزها هدف دیگری نیز داشتند و آن عدم ورود افراد دیگر کشورها تحت لوای جاسوس بود. بدین صورت مشخص می شود که مهاجرت به داخل یا خارج تقریبا نصفی از کشورهای جهان بسیار مشکل و طاقت فرسا می نمود. با فروپاشی کمونیسم بین الملل در دهه ۹۰ میلادی این مرزها استحکام خود را از دست دادند.

مسئله معظم دیگری که درباره پدیده مهاجرت قابل تامل می باشد و اثر مهمی بر پدیده فوق گذاشته است. مشکل افزایش بی رویه جمعیت جهان می باشد. در دهه ۷۰ میلادی جمعیت جهان ۴/۵ میلیارد نفر بود لکن در سال ۲۰۰۸ میلادی جمعیت جهان به ۶ میلیارد و ۶۶۶ میلیون و ۶۶۶ نفر رسید. (۳) با کمال تاسف باید اذعان داشت که این افزایش جمعیت در کشورهایی صورت پذیرفته است که از توسعه کمتری در جهان برخوردارند. به عبارت بهتر افزایش بی رویه جمعیت در کشورهای توسعه یافته صورت نپذیرفته است و این افزایش جمعیت در کشورهایی صورت گرفته که خود با مشکلات بی شماری برای تغذیه و بهداشت و آموزش و به طور کلی نیازهای اساسی جامعه خود دست به گریبان هستند. پر واضح است که وقتی در کشوری افراد با مشکلات اولیه زندگی دست به گریبان باشند برای مهاجرت به کشورهای برخوردار نهایت تلاش خود را می کنند و پیرو این مسئله کشورهای توسعه یافته و صنعتی نیز نهایت تلاش را می کنند تا از ورود افراد بدون مهارت به این کشورها جلوگیری نمایند.

پناهندگی:

یکی از بحث هایی که درباره پدیده مهاجرت مطرح می شود مقوله پناهندگی افراد است. امروزه اکثر کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی «به همراه استرالیا نیوزلند و ژاپن» دیگر پناهنده اقتصادی نمی شناسند. کشورهای فوق که به کشورهای شمال موسوم گشته اند به علت دو دلیل اصلی که در سطور گذشته بدان اشاره داشته ام با پناهندگان برخورد مناسبی نمی کنند. اما مسئله ای که مورد بحث ما می باشد مقوله پناهندگی در قرن بیست و یکم است. واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ عامل دیگری را به عوامل موثر در عدم سهولت مهاجرت اتباع کشورها به یکدیگر باعث گردید. برای روشن شدن این مبحث می توان به آمار و ارقام استناد کرد. بنا به خبر، خبرگزاری رویتر در سال ۲۰۰۱ وضعیت و آمار پناهجویان به اروپا در سال ۲۰۰۱ به صورت زیر می باشد.

اتریش:

دستگیری ۴۸۶۵۹ مهاجر غیرقانونی درخواست پناهندگی از سوی ۲۴۵۱۳ مهاجر

بلژیک:

وجود حدود ۹۰ هزار مهاجر غیرقانونی دستگیری ۴۵۰۰ مهاجر غیرقانونی در بندر زیبروژ

دانمارک:

درخواست پناهندگی از سوی ۱۲۵۱۲ مهاجر عراقی و افغانی: از این تعداد فقط با درخواست ۶۲۰۰ نفر موافقت شد.

فنلاند:

تلاش سیصد تا چهارصد مهاجر روسی برای ورود به کشور، درخواست پناهندگی از سوی ۱۶۵۱ مهاجر ایرانی، عراقی و جمهوری های سابق اتحاد شوروی و یوگسلاوی

فرانسه:

وجود ۴۰۰ هزار مهاجر غیر قانونی دریافت ۴۷ هزار درخواست پناهندگی

آلمان:

وجود نیم تا یک و نیم میلیون مهاجر غیر قانونی ورود سالانه ۱۰۰ هزار پناهجوی غیر قانونی به این کشور

یونان:

حضور بیش از یک میلیون مهاجر غیرقانونی از کشورهای آلبانی، عراق و رومانی

ایرلند:

حضور ۱۰ هزار مهاجر غیرقانونی از کشورهای نیجریه و رومانی

ایتالیا:

حضور ۳۰۰ هزار مهاجر غیرقانونی دریافت بیش از ۱۰ هزار درخواست پناهندگی

هلند:

حضور ۴۶ تا ۱۱۱ هزار مهاجر غیرقانونی دریافت ۳۲۵۷۹ درخواست پناهندگی

پرتغال:

اشتغال به کار حدود ۶۰ هزار کارگر فاقد مدرک قانونی از کشورهای الجزایر و آنگولا

اسپانیا:

دستگیری ۱۶۰۰ مهاجر غیرقانونی در آب های نزدیک به سواحل کشور ظرف تنها سه ماه اخراج ۴۴۸۴۱ پناهجوی غیرقانونی از کشور

سوئد:

درخواست پناهندگی از سوی ۲۳۵۰۰ نفر از مهاجران غیرقانونی کشورهای عراق و یوگسلاوی

بریتانیا:

حضور یک میلیون مهاجر غیرقانونی (۴)

اکثر این افراد از ۲ کشور ترکیه و مراکش وارد اروپا می شوند. نه تنها اتباع دو کشور مزبور خود جزء مهاجرین هستند بلکه به علت سهولت قواعد ویزا در روادید، کشورهای مذکور به عنوان ترانزیت عمل می کنند و به علت موقعیت جغرافیایی خود تبعه خارجی زیادی را در خود جای می دهند لکن به علت عدم توان اقتصادی ترکیه و مراکش، این اتباع توانایی سکنی گزیدن طولانی مدت را ندارند و به ناچار به سمت اروپا می روند. درباره کمک مالی به این ۲ کشور یا تنبیه و مجازات ۲ کشور فوق اتحادیه اروپا جلسات بی شماری را برگزار کرده است لکن به جمع بندی بین اعضا این اتحادیه درباره مکانیسم های مقابله با این پدیده و نحوه برخورد با دو کشور مذکور نرسیده اند.

اما مسئله ای که در این مورد قابل بررسی است همانطور که ذکر شد پدیده ۱۱ سپتامبر و دخیل شدن عبارت تروریسم به پدیده مهاجرت است پس از سال ۲۰۰۱ پناهندگی بسیار مشکل تر شده است و کشورهای شمال قواعد سخت تری وضع کرده اند به عنوان مثال: سخنگوی دفتر امور پناهندگان ملل متحد )UNHCR( ۱۰ شهریور ۱۳۸۳ با اعلام اینکه آمار پناهندگانی که تلاش می کنند به کشورهای توسعه یافته و صنعتی اروپای غربی، آمریکا و … بروند در نیمه دوم سال ۲۰۰۴ کاهش بسیار قابل ملاحظه ای یافته است، تصریح کرد: دلیل این وضعیت اجرای برنامه های بسیار سخت و قانون مدارانه کشورهای مقصد برای مقابله با پذیرش پناهندگان است. (۵)

برای اثبات این مدعا و خط بطلان کشیدن به این بحث که بعد از دهه ۹۰ میلادی افراد و به طور کلی با سهولت بیشتر مهاجرت می کنند می توان به آمار و ارقام زیر استناد کرد. ذکر این نکته ضروری می نماید که بنا به اعتقاد نگارنده و برخی از صاحب نظران عرصه روابط بین الملل واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پایانی بر نگاره خویش بینی به آینده جهان است، از این تاریخ به بعد است که ما شاهد تحولات سینوسی (موجی) در عرصه تحولات اجتماعی می باشیم بدین صورت که گاهی مفاهیمی مثل مهاجرت، حقوق بشر، تجارت آزاد و … به صورت مضیق نگریسته می شود و گاهی این مفاهیم حالت موسع به خود می گیرند لکن این مفاهیم یک سیر خطی را طی نخواهند کرد. در سطور آینده با پیش کشیدن بحث مهاجرت انتخابی (گزینشی) (Selective immigration)بیشتر به این مورد پرداخته می شود.

در سال ۲۰۰۴ فرانسه درصدر پناه جویان بوده است. در سال فوق تنها ۸۶ هزار و هشت نفر موفق به دریافت فرم پناهندگی ۳۰ کشور صنعتی شده اند که این نسبت به سال ۲۰۰۳ با ۱۸ درصد کاهش مواجه بوده است. کمیسیون پناهندگان در سازمان ملل در روز جهانی پناهندگان ۳۱ تیر ماه ۸۳ (۲۰ ژوئن ۲۰۰۴) با اعلام شعار «مکانی که خانه نامیده می شود.» گفته بود: آمار ماهانه پناهندگان براساس بررسی های انجام گرفته به پایین ترین حد خود رسیده است و وضعیت پذیرش پناهندگان امسال با سال ۱۹۸۷ برابری می کند، در آخرین شماره مجله پناهجویان به طور مبسوط در این باره چنین نگاشته است.همان طور که گفته شد فرانسه در سال ۲۰۰۴ در صدر است. این کشور حدود ۱۴ هزار و ۵۰ نفر پناهنده را پذیرفته است. که این آمار نسبت به سال گذشته (۲۰۰۳) کاهش ۱۱ درصدی را نشان می دهد. آمریکا دومین کشور در این جدول است که با کاهش ۱ درصدی نسبت به سال گذشته در سال ۲۰۰۴ حدود نه هزار و ۶۶۰ نفر پناهنده گرفت. انگلیس در این رده بندی، سومین کشور پناهجویان است که در سال جاری نه هزار و ۲۱۰ پناهنده را پذیرفت اما این رقم نسبت به سال گذشته ۱۳ درصد کاهش نشان می دهد. این در حالی است که پناهندگان در این کشور نیز با مشکلات بسیاری مواجه هستند و حتی سال ها باید در کمپ ها بلاتکلیف با شرایط سخت دست و پنجه نرم کنند. دولت انگلستان نیز در حال تصویب قانونی است که براساس آن یک شاخه کیفری برای افرادی که بدون پاسپورت و یا مدارک به این کشور وارد می شوند، آماده کند. تا در صورت نیاز با این گروه برخورد شود، ضمن آنکه این کشور در تلاش است تا آمار پناهجویان را مانند سال ۱۹۹۷ کاهش دهد. براساس گزارش مرزهای ورودی انگلیسی هر ساله یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر با دریافت روادید وارد این کشور می شوند. اما هیچ مقام یا دستگاهی خروج این افراد را از کشور بررسی نمی کند.

پس از انگلیس، آلمان چهارمین کشور پناهجویان است که برای بسیاری از پناهندگان یادآوری دوران استقرار درهایم (کمپ ها) مسئله ای بسیار رعب آور است. شرایط پناهجویان در مراکز استقرار بسیار سخت و در مواقعی طاقت فرسا است. آلمان نیز در سال جاری هشت هزار و ۵۲۰ پناهنده را پذیرفت که این رقم کاهش ۱۶ درصدی را نشان می دهد.استرالیا پنجمین کشور این فهرست است.پناهجویان در این کشور نیز با شرایط بسیار بدی در کمپ ها مواجهند و هر ماهه خبری از تجاوز، قتل و دزدی در این کمپ ها به چاپ می رسد. استرالیا نیز شش هزار و ۶۲۰ نفر پناهجو را پذیرفت و این آمار نسبت به سال گذشته ۱۱ درصد کاهش نشان می دهد. سوئد یکی از کشورهایی بود که به سبب ارائه بهترین شرایط و مناسب ترین کمپ ها درصدر گزینه پناهجویان قرار داشت. اما این کشور نیز شرایط را محدود کرده است و با کاهش پذیرش ۲۱ درصدی در سال جاری از ۲۳ هزار نفر افراد کمپ تنها به ۱۰ درصد اجازه خروج از کمپ را داد. براساس بررسی های صورت گرفته از مهمترین گروه های پناهنده پس از ایران، چین، سومالی، چچنی ها، هندی ها و ترکیه ای ها هستند.(۶)

این آمار برای سال بعد نیز تکرار گشته است، «شمار متقاضیان پناهندگی در سراسر جهان طی شش ماه اول سال ۲۰۰۵ میلادی در مقایسه با مدت مشابه سال قبل حدود ۱۸ درصد کاهش یافت. کمیساریای امور پناهندگان ملل متحد افزود: در شش ماه اول سال ۲۰۰۵ میلادی ۱۵۶ هزار و ۲۰۰ تن تقاضای پناهندگی خود را به ۳۶ کشور صنعتی جهان ارائه دادند. براساس این گزارش، شمار متقاضیان پناهندگی از اروپا نیز در شش ماه اول سال ۲۰۰۵ میلادی نسبت به مدت مشابه سال قبل حدود ۱۷ درصد کاهش داشته است. فرانسه با ۲۷ هزار و ۴۰۰ مورد تقاضا با بیشترین درخواست پناهندگی روبرو بود. این کشور در عین حال نسبت به سال گذشته میلادی با کاهش تعداد متقاضیان پناهندگی مواجه شده است. زیرا در شش ماه اول سال ۲۰۰۴ میلادی حدود ۳۰ هزار تن از فرانسه تقاضای پناهندگی کردند. کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان همچنین گزارش از آمریکا با ۲۵ هزار و ۴۰۰ تن، انگلیس با ۱۵ هزار و ۵۰۰ تن، آلمان با ۱۳ هزار و ۳۰۰ تن، اتریش با ۹ هزار و ۲۰۰ تن، کانادا با هشت هزار و ۷۰۰ تن و سوئد با هشت هزار تن در رده های بعدی از لحاظ آمار متقاضیان پناهندگی در میان کشورهای صنعتی جهان قرار داشته اند. بیشترین متقاضیان پناهندگی مردم صربستان، مونته نگرو با ۱۰ هزار و ۸۰۰ تن بودند و چین و روسیه هر کدام با ۹ هزار و ۴۰۰ تن ترکیه با شش هزار و یک صد تن عراق با پنج هزار و ۷۰۰ تن و هائیتی با پنج هزار و ۳۰۰ تن در رده های بعدی قرار دارند. (۷)

مهاجرت متخصصان:

یکی از عوامل موثر در جهانی سازی حرکت نیروی کار است که علاوه بر سه شق دیگر مولفه های جهانی سازی (همانند: جریان آزاد کالا، سرمایه و تکنولوژی اطلاعات) نقشی بی بدیل در جهانی سازی بازی می کند. عامل مهمی که در بحث مهاجرت متخصصان مطرح می شود، بازارهای جدیدی است که برای جذب مغزها یا همان ( brain drainفرار مغزها) در دنیای جدید به وجود آمده اند. بحث فرار مغزها بحثی بسیار قابل تامل است که خود به طور اساسی باید مورد کنکاش قرار گیرد. براساس تحقیقات متعدد انجام شده در کشورهای پیشرفته، هزینه لازم برای اینکه یک نفر واجد تحصیلات و تجربه کافی حرفه ای شده و وارد بازار کار شود، نزدیک به یک میلیون دلار است. این هزینه از هنگام تولد تا مرحله ورود به بازار کار تحصیلات و تجربه مفید را شامل می شود و البته به کشورهای پیشرفته مربوط می گردد. بنابراین یک نتیجه گیری ساده ما را به این واقعیت تلخ هدایتگر می شود که این گونه کشورها با در اختیار گرفتن تحصیلکردگان کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته به آسانی میلیون میلیون دلار بر سرمایه و ثروت شان می افزایند. واقعیت این است که اصل «نیروی انسانی به عنوان سرمایه» مدت هاست در کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته درگیر و دار مشکلات روزمره به فراموشی سپرده شده است و البته بیشترین بهره از این راه عاید کشورهای ثروتمند می شود. از جمله کشورهای جدیدی که وارد این عرصه گشته اند «سنگاپور» است که برنامه ای تحت عنوان Man Power ۲۱ «نیروی انسانی برای قرن ۲۱» ابداع نموده اند و مغزهای سایر کشورها را می ربایند. پر واضح است که کشورهای مهاجرپذیر کلاسیک مثل کانادا، استرالیا، آمریکا، نیوزیلند و حتی انگلستان نیز به راه خود ادامه می دهند.

اما واقعا چرا متخصصان مهاجرت می کنند. مهاجرت متخصصان زوایای گوناگونی دارد. برخی از این زوایا عبارتند از: «عوامل اجتماعی و روحی، توسعه نیافتگی اقتصادی، میزان بالای رشد جمعیت، بحران های متعدد مقطعی، بیکاری، ناامنی، تبعیض های اجتماعی، نوسانات روزمره سیاسی، شکاف اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، بی ثباتی سیاسی و اجتماعی»برخی نیز برای نسل بعد خود و یا به عبارت صحیح تر برای آینده فرزندان خود مهاجرت می کنندبه عنوان مثال می توان حتی به طبقه متوسط که همانا کارمندان هستند اشاره داشت. کارمندان نیز از سطح زندگی خود در کشورهای جنوب راضی نیستند. به عنوان مثال می توان به آمار زیر اشاره داشت:

«تحقیقات یک مرکز کاوش وتحقیقاتی نشان می دهد که حقوق و امتیازات کارمندان بلژیکی نسبت به همکارانشان در اتحادیه اروپا و سایر کشورهای جهان بالاتر است. به گزارش یک پایگاه اینترنتی، حقوق سالیانه هر کارمند در بلژیک برابر ۵۳ هزار و ۵۷۷ یورو است.

این رقم در مقایسه با کشورهای اروپای شرقی بیش از ۱۰ برابر است. حقوق کارمندان بلژیکی نسبت به همردیفان خود در ژاپن ۸ هزار یورو و در مقایسه با کارمندان آمریکایی ۲۰ هزار یورو بیشتر اعلام شده و اساس این تحقیقات، کشورهای سوئد، آلمان، لوکزامبورگ و انگلستان در رده های دوم، سوم و چهارم قرار دارند، اما در کل تفاوت چندان زیادی بین حقوق ها در کشورهای نامبرده وجود ندارد. هر کارمند بلژیکی به طور میانگین سالانه ۱۲ هزار و ۶۶۷ یورو به هزینه های بیمه ای و بازنشستگی اختصاص می دهد، در حالی که همین هزینه در ژاپن ۵ هزار و ۱۸۳ یورو و در ایالات متحده ۲ هزار و ۱۹۶ یورو است.» شاید بتوان عامل اقتصادی را از مهمترین عوامل مهاجرت دانست به هر حال راهکارهایی نیز برای حل مشکل فرار مغزها و سرمایه ها وجود دارد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره داشت: «اصلاحات ساختاری در دو عرصه اقتصادی و بوروکراتیک کشورهای جنوب پرهیز از مطرح کردن مسائل و مطالبات شعاری و جناحی، اصلاح ساختار گزینش در جهت ایجاد فرصت های برابر برای استعدادهای داخل کشورهای جنوب، تغییر نگرش نسبت به مهاجران، صدور عقلانی، هدایت شده و با برنامه متخصصان، بانگاه کردن به شرایط مسافرت و یا مهاجرت از کشورهای جنوب به سمت کشورهای شمال به درستی مشخص می شود که حتی شرایط مسافرت بسیار بسیار مشکل می باشد که شروط کامل و مراحل ویزا برای اتباع کشورهای جنوب بسیار شبیه به هم است و در این مسیر کشورهای شمال سایر کشورها را به دسته بندی های گوناگونی تقسیم کرده اند. به عنوان مثال سفارتخانه های کشورهای شمال در تهران از اتباع ایرانی برای هر نوع مسافرت اعم از توریستی یا اقامت موقت یا دائم خواهان مدارک بی شماری هستند. حتی برای تجار یا صاحبان مهارت یا دانشجویان که شرح آن در دو ماهنامه «مسافران» آمده است که برای مطالعه بیشتر، خوانندگان محترم این مقاله می توانند به این دو ماهنامه و یا سایت های مرتبط با امور روادید مراجعه نمایند.

ما از سمت دیگر نیز مهاجرت را دارا هستیم و آن مهاجرت اتباع کشورهای شمال به سمت جنوب است لکن این گونه مهاجرت ها بیشتر موقت هستند و به صورت پیمانکاری می باشند و قابل قیاس با مهاجرت اتباع جنوب به شمال نمی باشند.

در بحث مهاجرت ما با پدیده ای دیگر دست به گریبان هستیم و آن پدیده کسب تابعیت کشور میزبان است (و یا کسب اقامت دائم) افراد مهاجر حتی المقدور سعی می کنند تا به اقامت خود حالت قانونی دهند تا از مواهب کشور میزبان برخوردار گردند لکن قانون مدنی کشورهای میزبان در این گونه بسیار متفاوت اند. به طور مثال در سایت اینترنتی ایرانیان بلژیک از سخت تر شدن کسب تابعیت بلژیکی سخن به میان آمده و یا در کتاب سبز سوئیس وزارت خارجه به همین مورد اشاره گشته است. به طور کلی روند کسب تابعیت در کشورهای گوناگون بسیار متفاوت است و به قانون مدنی هر کشور بستگی دارد به طور مثال کشورهای اتریش آلمان لوکزامبورگ نروژ فنلاند سوئد ودانمارک تابعیت مضاعف را نمی پذیرند و برای کسب تابعیت کشور خود الغای تابعیت قبلی متقاضی را خواستارند لکن کشورهای دیگر OECD مثل فرانسه، انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا تابعیت مضاعف را می پذیرند. ایتالیا هلند و سوئیس و نیز بلژیک به تازگی تابعیت مضاعف را پذیرفته لکن مراحل اخذ تابعیت را پیچیده کرده اند.

به هر حال آنچه مشخص است مهاجرت و کسب تابعیت از طریق راه های غیر قانونی مثل جعل سند و یا راه های غیر اخلاقی مثل ازدواج های صوری تحت عنوان ازدواج سفید تقریبا غیر ممکن گشته است. و کشورهای مهاجر پذیر اکنون بیشتر تلفیقی از ۲ قانون «اصل خاک» و «اصل خون» را مبنای اعطای تابعیت می دانند و به صورت غیرقابل انکاری یکسری پیش شرط هایی را برای اعطای تابعیت ملاک قرار می دهند که در هر حال بتوانند بهترین افراد و یا حداقل افرادی که بار اضافی برای جامعه خود نیستند، گزینش نموده و به آنها تابعیت اعطا نمایند.

دورنمای مهاجرت:

دورنمای مهاجرت بسیار روشن و در عین حال بسیار تیره است. به عبارت بهتر در عصر جهانی شدن دیگر ضمانت های اجتماعی حتی برای اتباع کشورهای شمال در حال رنگ باختن است چه برسد برای اتباع جنوب. نئولیبرالیسم بر جهان حاکم گشته است که خویشاوندی نزدیکی با اندیشه نئورئالیسم پیدا کرده است. در هر حال می توان گفت که اصول تکامل داروینی متاسفانه در دنیای نابرابر کنونی دارد آرام آرام خود را نشان می دهد. دورنمای مهاجرت تیره است از آن جهت که دیگر اتباع فاقد مهارت و فاقد سرمایه توان مهاجرت به کشورهای برخوردار را از دست می دهند و «روشن» است از آن جهت که، اتباع شمال و یا صاحبان دانش و سرمایه کشورهای جنوب به راحتی قادر به جابه جایی هستند. به عبارت صحیح تر افرادی قوی تر قادر هستند خود را شهروند جهانی کنند و هر جا که زندگی بهتری داشته باشند زندگی کنند. اثرات این روند در کشورهای جنوب بسیار سهمگین تر است، درست است که در کشورهای شمال نیز جابه جایی صورت می گیرد و به عنوان مثال از اروپای غربی به آمریکای شمالی نیز ما شاهد مهاجرت هستیم لکن اروپای غربی درصدد چاره جویی برآمده است و با افزایش بودجه های تحقیقاتی درصدد نگهداری دانشمندان خود است و یا با دادن امکانات تحصیلی، مثل بورس رایگان تحصیلی، صاحبان دانش را از سایر نقاط کره زمین به سمت خود جذب می کند، اما این وضع برای کشورهای جنوب وحشتناک است و زیست شناسان اجتماعی معتقدند در واقع مهاجرت صاحبان دانش از کشورهای جنوب باعث فرار ژن ها می شود و کشورهای جنوب از لحاظ سطح فکری نیز تا ابد به عقب افتادگی دچار می شوند.

نتیجه گیری:

آنچه از این مقاله برمی آید آن است که مهاجرت براساس یک شاخص صورت می پذیرد و لکن پدیده جهانی سازی بر مهاجرت موثر بوده است. این پدیده باعث گردیده است که مهاجرت در بین اتباع شمال به سهولت صورت بگیرد و ماشاهد لغو روادید بین کشورهای شمال و یا نیاز نداشتن به اجازه کار در بین اتباع اتحادیه اروپا هستیم، اتباع این اتحادیه حتی می توانند تمام سرمایه خود را به راحتی به کشور دیگر این اتحادیه انتقال دهند. البته صاحب نظران رادیکال و چپ اندیش نوین معتقدند این روند تاثیری منفی برای کشورهای اروپای شرقی دارد زیرا فقط جای هژمون ها عوض گشته، زمانی قبله به سمت «مسکو» بود و حالا دانشمندان و صاحبان حرف و سرمایه اروپای شرقی به سمت اروپای غربی و منجمله انگلستان یا آلمان و فرانسه و … مهاجرت می کنند. به هر حال این مورد جای بررسی جداگانه ای دارد. لکن اتباع جنوب که فاقد مهارت کافی یا سرمایه هستند به سختی توان مهاجرت پیدا می کنند. زیرا کشورهای پیشرفته صنعتی منجمله اروپای غربی سعی می کنند که پس از فروپاشی پرده آهنین، کارگران ساده و نیروهای خدماتی خود را از بین اتباع کشورهای اروپای شرقی که فرهنگی در هر حال اروپایی دارند جذب نمایند. برای اتباع جنوب مهاجرت به صورت گزینشی است. اما مهاجرت در عصر جهانی سازی انگاره های اخلاقی ما را به شدت مورد چالش قرار می دهد. منشور حقوق بشر می گوید: «هر کس می تواند در هر جایی که می خواهد زندگی کند.» آیا این امر در افق آینده قابل دسترس خواهد بود؟ واقعا جوامع مدعی حقوق بشر چه راهکاری برای کسانی که لب ها و چشم های خود را در کمپ ها می دوزند یا خود را می سوزانند ارائه می دهند؟

آرمان قیصره دهی -دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل

درباره persianweekly

persianweekly

همچنین بخوانید

قرن بیست و یکم قرن مهاجرت

بر اساس اعلام سازمان ملل متحد، ۲۰۰ میلیون انسان، امروز در یک سرزمین بیگانه زندگی و کار می کنند. از چند مهاجرت بزرگ تاریخی که بگذریم، قرن بیستم شاهد بزرگ ترین مهاجرت ها در طول تاریخ بوده است و هرگز در تاریخ بشریت، به اندازه امروز انسان ها در راه مهاجرت نبوده اند. میزان مهاجرت در جهان در سی سال گذشته دو برابر شده است. در این میان امریکا ۱۲ میلیون و اروپا ۳ تا ۵ میلیون مهاجر غیرقانونی دارند. امروزه از هر ۳۵ شهروند جهان، یکی مهاجر است. این روند ما را به این نتیجه می رساند که احتمالاً در آینده، کمتر انسانی در همانجایی خواهد زیست که به دنیا آمده است.